متأسفانه سیستم آموزشی ما بهگونهای شکلگرفته که برای ورود به دانشگاه باید از سد بزرگ کنکور عبور کرد! و همین عامل در طی دهههای گذشته بهعنوان بزرگترین دغدغه دانشآموزان و اولیاء آنها بوده و از قبل این عامل، غولهای بزرگ اقتصادی در قالب مؤسسات آموزشی تحت عنوانهای مختلف به موازات سیستم آموزشوپرورش رسمی کشور شکلگرفته که امروزه بهقدری نفوذ و قدرت یافته اند که نظام آموزشی رسمی کشور را نیز تحت الشعاع خود قرارداده و انگار کسی را یارای مقابله با آنها نیست!
اگرچه در سالهای اخیر این روند تا حدودی در حال تغییر بوده و دانشگاههای مختلف به جهت خالی نماندن صندلیهای خود به سمت جذب دانشجوی بدون کنکور روی آوردهاند و تا جایی که این رویه به سطوح عالی نیز سرایت کرده است. ولی متأسفانه همچنان غول کنکور برای رشتهها و دانشگاههای خاص در پیشروی دانشآموزان ما وجود دارد.
انتظارات خانوادهها ازیکطرف و دغدغههای دانشآموزان از طرف دیگر دو عامل استرسزا در این زمینه است و استرس ناشی از این غول وحشتناک بهقدری است که گاهی حتی دانشآموزان بااستعداد نیز به دلایل خارج از اراده خود، امکان پشت سر گذاشتن موفقیتآمیز آن را ندارند. چهبسا دانش آموزانی که به دلیل وجود همین فشارهای روحی و روانی روز کنکور دچار کسالتهایی ناخواسته شده و امکان حضور در جلسه آزمون را نیافتند و یا کسانی که با ورود به جلسه آزمون و مشاهده تعداد شرکتکنندگان و دفترچه سؤالات دچار شوک ناخواسته شده و بهناچار جلسه آزمون را ترک کرده که بسیاری از این نمونهها را در بین دانشآموزان عادی و خصوصی خود دیدیم که علیرغم داشتن استعداد فوقالعاده سرنوشتشان با یک روز بهکلی تغییر کرد! و بعضاً دچار سرخوردگی شدند. نتیجه چنین ساختاری در جامعه این میشود که هرساله بر آمار فارغالتحصیلان بدون تخصص (بهجز در برخی رشتههای خاص) افزوده شده و این قشر تحصیلکرده بدون تخصص حال باید دغدغه آزمونهای استخدامی را نیز برای یافتن یک شغل با حقوق بخور و نمیر را داشته باشند که ظرفیت پذیرش آنها هم هیچ تناسبی با آمار متقاضیان ندارد.
این در حالی است که در نظامهای آموزشی پیشرفته دنیا با سیستم استعدادیابی، فرزندان خود را از همان دروان دبستان و حتی پیشدبستانی متناسب به استعداد آنها به سمت رشتهها و تخصصهای مختلف موردنیاز جامعه هدایت میکنند و برخی از کشورها حتی برای فارغالتحصیلان دانشگاهها جهت ورود به حرفه خاصی دورهای عملی و فنی و حرفهای برگزار میکنند.
بههرحال مشکلات این سیستم آموزشی و اثرات ناشی از آن به اینجا ختم نمیشود و در جای خودش باید توسط، صاحبنظران و متخصصین، مورد کنکاش قرار گیرد و هدف نگارنده در این نوشتار نیست.
آنچه در اینجا قصد پرداختن به آن را داریم، موضوع انتخاب رشته تحصیلی دانشآموزانی است که بخشی از راه را رفته و قرار است با تعیین رشته تحصیلی بهنوعی سرنوشت آینده خود را رقم بزنند. اگر بگوییم انتخاب رشته تحصیلی مهمتر از اصل رتبه کسب شده در کنکور هست حرف بی راهی نگفتهایم. واقعیت این است که در زمینه انتخاب رشته تحصیلی گاها و شاید اکثر اوقات والدین آرزوهای خود را به فرزندان خود تحمیل میکنند و بدین صورت دانسته یا ندانسته بزرگترین ضربه را به سرنوشت و آینده فرزندان خود میزنند. انتظارات والدین در این زمینه گاهی به حدی افراطی است که علاقه و استعداد فرزند خود را بهکلی نادیده میگیرند. غافل از اینکه یک انتخاب رشته اجباری و غیرمتناسب با علاقه و استعداد، شاید آنها را خوشحال کند اما فرزندان آنها را یکعمر دچار افسردگی و سرخوردگی خواهد نمود بهگونهای که علیرغم یدک کشیدن عنوان دکتر و مهندس با خود، هیچ لذتی از زندگی نبرند.
چه بسیار افرادی که از سرنوشت رقم خورده خود بهخاطر یک انتخاب رشته غلط و غیرمرتبط با علایق، پشیمان و از کسانی که چنین سرنوشتی را برایشان رقم زدهاند گلهمند هستند اما راه بازگشتی ندارند.
نمونههای فراوانی در بین دانشجویانمان در رشتهای مختلف در دانشگاه داشتیم که از رشته تحصیلی خود راضی نبودند و وقتی از ایشان سؤال میشد شما که به این رشته علاقه نداشتید پس چرا این رشته را جزو انتخابهای خود برگزیدید؟! پاسخها عمدتاً این بود که به توصیه والدین و یا دوستان و.... ؟!!!!
دوست متخصصی که در یکی از رشتههای پزشکی صاحب مدرک و جایگاهی هم هست، عنوان میکرد بههیچوجه از شغل و کارم راضی نیستم.
گفتیم چرا؟! شما که الحمدلله از نظر جایگاه اجتماعی و اقتصادی وضعیت بسیار خوبی دارید، میگفت من هیچ علاقهای به رشته پزشکی نداشتم و حتی با دیدن خون حالم به هم میخورد و از بوی خون متنفرم و بالاجبار به این رشته هدایت شدم و اکنون اگرچه آرزوی پدر و مادرم را برآورده کردم و از نظر اقتصادی شرایط خوبی هم دارم ولی از زندگیام هیچ لذتی نمیبرم چرا که بیمارستان و بهویژه اتاق عمل انگار محل شکنجه من است!!!!
گاهی انتظارات و توقعات پدر و مادرها بهقدری پررنگ هست که دانشآموزان بهخاطر حجب و حیا، و حفظ حرمت والدین و بزرگترها از بیان سلایق و انتظارات خود برای آینده شغلی و سرنوشتی که قرار است با این انتخاب برایشان رقم بخورد صرفنظر میکنند!!!
بنده با بیش از 3 دهه تجربه در حوزههای آموزشی در آموزشوپرورش و دانشگاه و مسئولیت در محیطهای اداری و اجرایی که با جوانان زیادی در قبل و بعد از کنکور برخورد داشتهام، بهعنوان یک صاحبنظر، در درجه اول به والدین عزیز پیشنهاد میکنم باتوجهبه چشم و همچشمیهای موجود در جامعه، خواستهها و آرزوی های خود را بهعنوان هدف فرزندتان قرار نداده و اجازه دهید فرزندتان هم انتظارات و خواستههای خود را در زمان انتخاب رشته تحصیلی که بهنوعی انتخاب سرنوشت آینده خودش میباشد بیان و لحاظ کند و از طرف دیگر به دانشآموزان و کنکوریهای عزیز نیز توصیه میکنم با حفظ احترام برای والدین و بزرگترها، از بیان سلایق و انتظارات و برنامههای خود برای آینده ابایی نداشته باشید. زیرا آنچه امروز بهعنوان رشته تحصیلی انتخاب میکنید، در حقیقت سند سرنوشت آینده خود را امضا کرده و بازگشت از مسیر رفته اگر غیرممکن نباشد بسیار زمان بر و پرهزینه خواهد بود و آن زمان تأسف خوردن و دنبال مقصر گشتن هیچ دردی را از شما درمان نخواهد کرد.
بدون شک مشورت با افراد صاحبنظر و تجربه و مشاورین کاردان و کاربلد (و نه تاجران فرصتطلب) میتواند کمک خوبی برای یک تصمیمگیری درست باشد ولی فراموش نکنید که هیچ کسی حتی بهترین مشاوران اجازه و حق ندارند و نباید بهجای شما انتخاب رشته نمایند و ایشان فقط میتوانند راهنمای شما باشند و مشورت کارشناسی بدهند و انتخاب نهایی باید با خود شما باشد. پاینده باشید.
یحیی نیکدل - دکتری کسبوکار «DBA» و کارشناس ارشد توسعه اقتصادی و برنامهریزی.