شکل گیری جمعیتی که امروزه به نام اسرائیل شناخته میشود موجب شد تا این دولت جعلی، علاوه بر کشمکش با مقاومت فلسطین و انتفاضه فلسطینیان، با چالشهای سیاسی داخلی نیز مواجه شود. زیرا جمعیت یهودی جای گرفته در فلسطین اشغالی، نتیجه یک فرایند تدریجی و دراز مدت نبود، بلکه براساس مهاجرت یهودیان از نواحی مختلف و طبق طرح برنامه کلی صهیونیسم به این سرزمین شکل گرفت.
از دیگر سو جمعیت مهاجر به این سرزمین با جمعیت بومی و ساکنان عرب آن مواجه شدند و همین امر، خود موجب کاهش یکپارچگی و انسجام ملی و تعمیق چالش سیاسی داخلی اسراییل شد؛ تا جاییکه پس از دههها اشغالگری و نقض مکرر حقوق فلسطینیها، برخی نظریه پردازان صهیونیسم، سیاستمداران اسرائیلی و حامیان آنها دریافتند که سیاست سرکوب و حفظ سرزمینهای اشغال شده دیگر نمیتواند تضمین کننده امنیت اسرائیل و یهودیان باشد. در ادامه مبحث به یکی از چالشهای رژیم صهیونیستی که چالش حکومت و موجودیت اسرائیل است اشاره میشود.
آنچه در اسرائیل تحت عنوان حکومت مطرح است، در حقیقت بحران موجودیت است که با قدرت رسیدن جناح راست از سال 1977 و انتخاب مناخیم بگین به عنوان نخستوزیر شروع شد و علیرغم اینکه گاهی با بازگشت حزب کارگر به قدرت کمرنگ شد، اما تاکنون لاینحل مانده است.
میتوان گفت که حکومتهای راستگرا از زمان بنیامین نتانیاهو مسبب اصلی تعمیق چنین بحرانی هستند؛ چرا که جناح راست همیشه میان آنچه براساس آن )از جمله دیدگاههای آن برای تشکیل اسرائیل بزرگ) شکل گرفته و آنچه در حین رسیدن به قدرت از غیر واقعی بودن این دیدگاهها به آن میرسد، در کشاکش است. علت اصلی آن تحول دائمی نبرد فلسطینیـ صهیونیستی از لحاظ سیاسی و نظامی است که امنیت را اشغالگران سلب کرده است؛ اشغالگرانی که گمان میکردند توانستهاند با قدرت نظامی آن را تامین کنند.
دوران حکمرانی جناح راست، تناقض میان باورهای دینی و مذهبی، صهیونیستهای افراطی را بیشتر کرده و بر وجود بحرانی تاکید دارد که نمیتوان در سایه آن تصمیماتی سرنوشتساز که برخورد با درگیری جز از طریق آن میسر نیست، اتخاذ کرد.
بحران گریبانگیر حکومتهای اسرائیل نتیجه کشوقوس میان ایمان به باورهای دینی و چگونگی تعامل با واقعیت است و به سختی میتوان آن را حل و فصل کرد. به گونهای که حکومت مستقر، عاجز از اتخاذ هر تصمیمی است؛ چرا که به نوعی حکومت اقلیت بوده و نمیتواند با جذب حزب کار، لیکود، کادیما و یا دیگر احزاب راستگرا که با سیاستهای نخست وزیر مخالفند، حکومت اکثریت تشکیل دهد. البته تجربه نشان داده که دعوت برای برگزاری انتخابات زود هنگام نیز هچون گذشته به نفع حزب و ائتلاف حاکم و دیگر احزاب شرکت کننده در حکومت ائتلاف نیست و از سوی دیگر، حکومت بعدی شانس بیشتری از این حکومت ندارد و علت آن هم این است که جناح راستگرا هنوز نتوانسته نبرد میان ایدئولوژی و واقعیت موجود را به نتیجهای برساند.
برخی از کارشناسان و نظریهپردازان و حتی برخی سیاستمداران و نظامیان اسرائیلی تداوم این وضعیت را به معنای قرار گرفتن اسرائیل در سراشیبی سقوط میدانند. "مانولا دافري" نويسنده اسرائيلي، علاوه بر اعتراف به ناامني در اسرائيل براي يهوديان، بر زوال و شكست رژيم صهيونيستي نيز تصريح ميكند و ميگويد:
«اسرائيل آينده خود را به خطر انداخته است و مانند فردي ديوانه رفتار ميكند و هيچ ابتكار عملي ندارد؛ تحجر، ناتواني و نوميدي بر همه چيز سايه افكنده است. تندبادها ميوزند و ما را از جا بر ميكَنَند؛ ما بيهوده در جا ميزنيم و هيچگونه دخل و تصرفي در سرنوشت خود نداريم. همه معتقدند نميتوان كاري كرد، شكست خورده هستيم و اين عاقبت ماست.»[1]
مورخ اسرائيلي "يعقوب تالمون" پس از اين كه ملاحظه كرد ارتش صهيونيستي در جنگهاي پياپي هيچ دستاوردي را محقق نميسازد، از بيثمر بودن جنگ سخن گفت.[2]
مورخ، استراتژيست و نظريهپرداز نظامي معروف اسرائيلي، پرفسور "مارتن وان كريفيلد" نيز به اين شكست اعتراف كرده و ميگويد:
«ما در جنگي قرار گرفتيم كه تمامي برگهاي برنده در اختيار طرف مقابل است، در حالي كه در ورزشگاه او بازي ميكنيم. ما امروز در طرف اشتباه قرار گرفتهايم و هر كسي كه در اين جايگاه قرار گيرد، محكوم به شكست است.»[3]
وي ضمن نااميدي از وضعيت اسرائيل كه در اثر انتفاضه به وجود آمده است، ميگويد:
«ما قدرت بسيار زيادي داريم اما نميتوانيم آن را به كار ببريم. حتي اگر زمينه استفاده از آن فراهم شود باز هم به كارايي آن مشكوك هستم. آمريكاييها شش ميليون تن بمب روي ويتنام ريختند، فكر نميكنم كمك چنداني به آنها كرده باشد. ما در لبنان هم اين قدرت را در اختيار داشتيم اما از آن جا گريختيم.
اين مبارزهاي است كه عاقلان نبايد وارد آن شوند و هركس كه خود را درون آن ميبيند بايد به فكر خروج سريع از آن باشد. اسرائيل وارد جنگي شده است كه هيچ اميدي نميتوان به آن داشت و دست آخر روز از بين رفتن آن نزديك ميشود».
وي با اعتراف به اين كه فلسطينيان روز به روز قويتر ميشوند ميگويد:
«شما به خوبي ميتوانيد ببينيد چگونه ما طي چند سال به مذلتي در پي مذلتي افتاديم و شكست در پي شكست گريبان ما را گرفت، به نحوي كه مردم ديگر حاضر به انجام خدمت نظامي نيستند و سربازان در كنار مزارها به گريه افتادهاند.»[4]
وي ضمن بيان شرايط بد امنيتي در اسرائيل ميگويد:
اگر شرايط به همين شكل ادامه پيدا كند ما به مرحلهاي خواهيم رسيد كه دولت اسرائيل فرو خواهد پاشيد؛ ظاهراً ما در همين راه هم قدم بر ميداريم، شاخصهايي هم وجود دارد كه اين مسئله را تأييد ميكند.»[5]
"رووي ريولين" رئيس سابق كنيست (پارلمان) اسرائيل و يكي از رهبران حزب ليكود، ضمن بيان مثالي در زمينه نااميدي صهيونيستها از آينده رژيم غاصب صهيونيستي تصريح ميكند كه صهيونيستها در تلاشند به منظور فرار از دولت عبري در صورت نياز پاسپورت اروپايي تهيه كنند.
وي تأكيد ميكند كه اگر صهيونيستها احساس عميقي در زمينه زوال اسرائيل نداشتند؛ هرگز دست به چنين كاري نميزدند. همچنين هشدار ميدهد كه اين مسئله بر ميزان آمادگي صهيونيستها براي رفتن به خدمت سربازي و جانفشاني به خاطر حفظ اين رژيم و همچنين بر همبستگي ميان صهيونيستها تأثير منفي گذاشته است.[6]
"باري شميس" پژوهشگر و نويسنده يهودي ساكن فلسطين اشغالي نيز در كتاب خود به نام "فروپاشي اسرائيل"، كه در سال 2000 منتشر شده اثبات كرده است كه رژيم صهيونيستي به دليل بحرانهاي داخلي و تكيه بر تعصب و باورهاي ايدئولوژيك به سوي فروپاشي پيش ميرود.
وي در كتاب خود نوشت:
«خطر سقوط، كه اسرائيل را مورد تهديد قرار داده ناشي از همسايگان عرب اين رژيم نيست، بلكه برخاسته از فساد داخلي و بحران اقتصادي است.
... بر اساس آخرين آمار منتشر شده به وسيله آژانس بينالملل يهود، 70 درصد اسرائيليها بر اين باورند كه اگر امكانات مادي براي آنها در كشورهاي ديگر به وجود آيد، اسرائيل را ترك خواهند كرد.
مطابق اين آمار، 68 درصد اسرائيليها در صدد گرفتن تابعيت كشورهاي ديگر هستند و 73 درصد نيز معتقدند كه مقامهاي تلآويو نميتوانند آينده روشني را براي كودكان و نوجوانان آنها به وجود آورند.»[7]
"ابراهام بورگ" نيز در مقاله خويش در خصوص فروپاشي و زوال اسرائيل چنين ميگويد:
«اسرائيليها از فرزندان خود ميپرسند كه انتظار دارند 25 سال ديگر در چه جايي زندگي كنند؟ فرزندان آنها در مقابل شگفتي والدينشان صادقانه اعتراف ميكنند كه نميدانند، و اين هر روز شمار بيشتري از اسرائيليها را به درك شرايط موجود رهنمون ميسازد. شمارش معكوس براي مرگ جامعه اسرائيل آغاز شده است... به خاطر داشته باشيد اين تنها ديوانگان هستند كه به هنگام فروريزي ستونهاي ساختمان، خود را در طبقه بالا، خود را به رقص و پايكوبي سرگرم ميدارند.»[8]
"شيمون پرز" رئيس جمهور رژيم صهيونيستي نيز از منظري ديگر زنگ فروپاشي رژيم صهيونيستي را به صدا درآورد. وي حدود دو ماه پس از آنكه"ايهود اولمرت" نخست وزير رژيم صهيونيستي در اظهاراتي بيسابقه اعلام كرد: «طرح اسرائيل بزرگ به پايان رسيده است» در مراسم سالگرد ترور اسحاق رابين به فروپاشي اين رژيم از درون اذعان كرد.
شيمون پرز با اظهار نگراني شديد دربارة تشديد اختلافات داخلي اسرائيل گفت:
«با ادامه اين شكافها و درگيريها، جامعه اسرائيل نيز همچون اتحاد جماهير شوروي، چك اسلواكي و يوگسلاوي فرو خواهد پاشيد.»[9]
اظهارات پرز زماني تيتر اول رسانههاي فلسطين اشغالي شد كه همزمان آخرين نظرسنجي مؤسسات يهودي اعلام كرد كه ضريب بياعتمادي ساكنان سرزمينهاي اشغالي به اوج رسيده است.[10]
پيش از آن نيز "تزيپي ليوني" وزير خارجه رژيم صهيونيستي به اين فروپاشي اسرائيل از داخل اعتراف كرده و گفته بود:
«ثبات در داخل نظام و دولت اسرائيل وجود ندارد و همه اصلاحات تنها در عناوين روزنامهها باقي ماندهاند» وي همچنين به طور غيرمنتظره اعلام كرد كه «اسرائيل از درون در حال فروپاشي است.»[11]
برخي گزارشهاي جديد در اسرائيل نيز حاكي از اين واقعيت است كه رژيم صهيونيستي قبل از اينكه از سوي ايران يا كشورهاي عربي تهديد شود به علت بحران داخلي فرو خواهد پاشيد. روزنامه عكاظ چاپ عربستان ـ گزارشي منتشر كرده مبني بر اينكه «گزارش جديدي از سوي پروفسور "آرنون سوفير" تهيه شده و در آن تصريح شده كه اسرائيل بعد از 15 سال به خاطر بحرانهاي داخلي كه بيش از ايران و كشورهاي عربي آنرا تهديد ميكند، فرو خواهد پاشيد»[12]
[1] . سليمان دعويسرا، "بحرانهاي 60 سالگي صهيونيسم"، روزنامه ايران، 21/2/1387، ص 7.
[2] . المسيري، عبدالوهاب، «شكست روياي صهيونيسم»، ترجمه اسماعيل اقبال، فصلنامه مطالعات فلسطين، سال دوم، شماره اول، پائيز 1379، ص 138
[3] . ماهنامه نداءالقدس، شماره 64، ص 8
[6] . مجله پيام فلسطين، شماره 48، ص 21.
[7] . رونامه كيهان، 25/7/1383، شماره 18071، ص 16.
[8] . روزنامه شرق، پيشين.
[9] . روزنامه ايران، 21/2/1387، ص 7.
[10] . روزنامه ايران، 22/8/1387، ص 23.
[11] . روزنامه جمهوري اسلامي، 4/4/1387، ص 8.
[12] . بولتن اخبار فلسطين، مركز مطالعات فلسطين، شماره 116، ص 10.