ایران در زیر سایه خطرناک جامعه دوقطبی
محمدحسین واحدی- کارشناس علومسیاسی
ایران جامعهی چندپاره است که از گروههای نژادی و قومی مختلف تشکیلشده است. به تعبیر دیگر ایران دارای جامعهای موزاییکی است که در آن افراد و گروههای طبقاتی که هر یک دارای ویژگیهای خاص خود هستند با یکدیگر تعامل دارند و نیازهای آنها درهمتنیده شده که باعث میشود این تعامل و ارتباطات جمعی بین این اقشار مختلف شکل بگیرد.
بااینحال مشکلاتی که در داخل ایران به وجود آمده و دارای ریشههای عمیق و مستحکم است سبب شده دو قطب بزرگ مخالف هم در جامعه شکل بگیرد و در مقابل هم صفآرایی کنند. ازجمله این مشکلات میتوان به مشکلات اقتصادی، معیشتی، سیاسی و فرهنگی اشاره کرد که معمولاً هر یک از گروهها با توجه به پایگاه اجتماعیشان که متفاوت از یکدیگر هستند با این مشکلات برخورد میکنند که باعث میشود دو قطب جدا از یکدیگر شکل بگیرد.
قطب اول مشکلات اقتصادی را ناشی از کمکاری و سوء مدیریت حاکمیت میداند و به همین دلیل فاصله و شکاف بسیاری از حکومت دارد؛ اما برخلاف این گروه، قطب بعدی مشکلات را حاصل توطئههای خارجی و تحریمها میداند و بیشتر در طرف حاکمیت قرار دارد و تمام انتقاداتشآنهم به حاکمیت، انتقادهای درون گفتمانی یا چهارچوب بندی شده است.
دو گروه با توجه به دیدگاههای متفاوت خود در مقابل یکدیگر قرار دارند و ارزشهای همدیگر را بهطور کل قبول ندارند و هر یک سعی در تحکیم پایگاه اجتماعی خود میباشند تا برتری خود را در جامعه حفظ کنند و بتوانند قدرت سیاسی- اجتماعی خود را غلبه دهند. در کشور این دیدگاهها باعث شکلگیری تعارضات درونی بین مردم میشود و حاصل این تعارض اختلافات نهتنها مشکلات یک جامعه را حل نمیکند، بلکه شرایط را بدتر نیز خواهد کرد.
وقتی دیدگاه و ارزشهای مختلف مقابل هم قرار بگیرند افراد جامعه باید با یکدیگر تعامل کنند و اگر بخواهند با یکدیگر در ستیز باشند وضعیت اسفناکی بر جامعه حاکم خواهد شد که میتواند آتش نهفته زیر خاکستر را احیا نماید و زمینههای جنگ داخلی را فراهم کند که میتواند بسیار خطرناک باشد.
برای وضعیت فعلی کشور حاکمیت باید با استفاده از امکانات و قدرت نرمی که در اختیار دارد این شکاف و شقاق را کمتر نماید تا بتواند جامعه را به شرایط تعادل برساند. منظور از تعادل در اینجا برقرار کردن ارتباط بهتر میان دو قطب و کم کردن فاصله اختلافات است. فواصلی که میتوانند خطرناک باشند و شکافهای عمیق اجتماعی را ایجاد کنند و از دل همین شکافهاست که جریانهای سیاسی نمود پیدا میکنند.
همانطور که میدانید جریانهای سیاسی حاصل شکافهای تاریخی، اجتماعی در درون یک ملت میباشند و برخورد این جریانهاست که تاریخ تحول و تطور یک ملت را شکل میدهند. جامعهی دوقطبی علاوه بر اینها نمیتواند یک ملت را بهسوی توسعه سوق بدهد؛ زیرا توسعه نیازمند ملتی با خواستهها و ایدئولوژیهای مشترک و متجدد روبهجلوست تا جامعهی دو پاره.
جامعهی دوتکه نیز هیچوقت نخواهد توانست شرایط مطلوب سیاسی را در یک کشور حکمفرما کند. شاید بشود با احزاب ائتلافی این کار را کرد ولی باز اختلافات جدی و پایهای است و اگر نگاهها به قدرت و سیاست یکسان نباشد باز اختلافاتی پدیدار میشود که مانع پیشبرد اهداف توسعه محورانه یک ملت خواهد شد. شاید در برخی سایتهای تحلیلی و رسانهها عنوان کنند که جامعه دوقطبی خطر و ضرری برای جامعه ندارد؛ ولی باید گفت جغرافیا را ما باید در امر سیاست در نظر بگیریم که در منطقهای همچون خاورمیانه هر پدیدهای میتواند خطرناک باشد. بهخصوص وقتی ما با عناصر نوینی مثل جامعه دوقطبی روبهرو هستیم که دولتهای حاضر در این منطقه توانایی سیاستگذاری و مدیریت افراد و منابع انسانی را ندارند. فساد، تورم،گسترش فقر، بیکاری، ازدیاد جمعیت بدون تدبیر میتواند بنیانهای فرهنگی- اجتماعی یک جامعه را دچار تغییر کند و به شکاف و شقاق میان اقشار مختلف جامعه دامن بزند.
برای مثال حس تنفر قشر محروم از سرمایه دارن و مدیران دولتی و... جامعهی ایران نیز مثل بقیه کشورهای خاورمیانهای در برخی سیاستهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی نیازمند بازنگری اساسی میباشند تا بر این بحران فائق آید.