واژگان كليدي:
جهاني شدن، رسانه، فرهنگ، فرهنگ عفاف و حجاب
مقدمه و طرح مسئله
يكي از مسائل مهم در عصر حاضر، جهاني شدن (Globalization) و پيامدهاي آن براي جهانيان است كه گستره عظيمي از موضوعات و نظريات مختلف را دربرمي گيرد. حوزه هاي متنوعي از مباحث همچون؛ معناي جهاني شدن، سابقه جهاني شدن، موافقان و مخالفان جهاني شدن، آثار و پيامدهاي جهاني شدن و حجم وسيعي از منابع و آثار راجع به جهاني شدن تنها بيانگر بخشي از اهميت موضوع و جايگاه تعيين كننده آن است. بر همين اساس و بطور مشخص يكي از دغدغه هاي فكري- فرهنگي، اجتماعي و سياسي در كشور ما نيز مساله جهاني شدن و پيامدهاي آن است كه به نوبه خود از زواياي مختلفي قابل بررسي و تحليل مي باشد.
بدون ترديد عنصر اصلي و عمود خيمه نظام جديد جهاني و بويژه در حوزه هاي فكري و فرهنگي رسانه و يا همان وسايل ارتباط جمعي جديد از قبيل: ماهواره، اينترنت و تلفن همراه است كه نقش انكار ناپذيري در توسعه روندهاي جهاني و جهاني سازي فرهنگ ايفاء مي نمايد. امروزه چيزي كه توجه همگان را به خود جلب نموده اطلاعات و اطلاع رساني و رشد بسيار سريع فناوري هاي نوين ارتباطات است كه برخلاف گذشته اطلاعات براي عبور از مرزهاي ملي به رواديد نياز ندارد. برنامه هاي تلويزيون را مي توان بطور مستقيم توسط ماهواره در هر جاي دنيا دريافت نمود. رسانه هاي جمعي به همديگر در انتقال معنا كمك مي كند و يكديگر را كامل مي نمايند:
راديو با موبايل تركيب مي شود، اينترنت به كمك روزنامه چاپي مي آيد و موبايل به كمك تلويزيون و راديو مي شتابد. گويي در هر كدام از رسانه ها قطبهايي است كه بر اساس استراكاتشان يكديگر را جذب مي كنند.
استفاده از تلفن همراه نمونه بسيار جالبي از همين مقوله است؛ با تركيب فناوريهاي پيشرفته در سالهاي اخير گوشي هاي تلفن همراه به رايانه هاي جيبي و كوچك تبديل شده اند كه روز به روز كاربردهاي متنوع و حرفه اي تري را به كاربران خود ارائه مي دهند تا حدي كه شباهت هاي موجود ميان تلفن همراه و رايانه ها بطور دائم در حال افزايش حيرت انگيز است و مي توان گفت در آينده اي نزديك اين تلفن ها به پايگاه هاي رايانه اي قدرتمند تبديل خواهند شد. (پورطهماسبي: 1387، ص: 184)
دسترسي آزادانه به اطلاعات نگرانيهاي ناشي از بي ثباتي اجتماعي و فرهنگي را افزايش داده است. آشناسازي جوانان با ساير فرهنگهايي كه از نظر اقتصادي غني تر هستند احتمال دست كم گرفتن و حتي از دست دادن فرهنگ خودي را تشديد نموده و جامعه اطلاعاتي كه در اطراف ما در حال گسترش است پر از امكانات جالب، ناامني ها و عقايد و اعمال متضاد است كه به نظر مي رسد زمان اتخاذ تصميمات دوران ساز در رابطه با اين همه اتفاقات مهم فرا رسيده باشد.
طرح مباحثي همچون مهندسي فرهنگي، مقابله با تهاجم فرهنگي، مواجهه با ناتوي فرهنگي و برخورد با شبيخون فرهنگي دشمن در جمهوري اسلامي نشانه هاي روشني از اين نگرانيهاي عمده و دغدغه هاي قابل اعتناء است كه به نظر مي رسد توجه اولياء امور فرهنگي و مسئولين سياسي كشور را برانگيخته و فراتر از آن ضرورت سياستگذاري كلان فرهنگي را فراهم آورده است.
در حال حاضر مساله اصلي اين است كه توليدات فرهنگي و تبليغات گسترده رسانه هاي غربي با برخورداري از جنبه هاي عوامانه، مبتذل و سهل الوصول و همچنين بهره مندي از تكنيكهاي قدرتمند نفوذ فرهنگي كشورهاي جهان سوم و از جمله جمهوري اسلامي را به نحوه گسترده اي مورد هجوم قرار داده اند.
در چنين شرايطي اعتقادات، فرهنگ و باورهاي اخلاقي جامعه آزمون سختي را از سر مي گذراند كه در تاريخ گذشته سابقه نداشته است. اگر همواره افتخار مي كنيم كه به اعتبار توانمندي و برتري فرهنگ و تمدن خويش توانسته ايم ملتهايي كه با زور شمشير بر ما غلبه كرده اند تحت تاثير قرار دهيم و مجذوب عناصر برتر فرهنگي خويش سازيم. در موقعيت خطير كنوني زمان نمايش دوباره اقتدار فرهنگي فرا رسيده است كه اميدواريم جمهوري اسلامي بتواند با سربلندي از عهده آن برآيد و اين مُيسّر نيست حز با درايت، واقع بيني و مهندسي صحيح فرهنگي كه مقام معظيم رهبري همواره بر آن تاكيد نموده اند. به فرموده ايشان:
«واقعي بودن تهاجم فرهنگي دشمن ايجاب مي كند كه در داخل كشور مجموعه اي از نيروهاي صاحب فكر و انديشه خود را مسئول دفاع و مقابله هوشمندانه با آن بداند...» (آيت ا... خامنه اي: روزنامه كيهان، 16/10/77)
مقاله «جهاني شدن؛ رسانه و چالشهاي فرهنگ عفاف و حجاب در جمهوري اسلامي» با هدف آسيب شناسي فرهنگ عفاف و حجاب در عصر جهاني شدن ارتباطات سعي دارد با اتخاذ رويكردي علمي و روش شناسي مناسب به دو پرسش اصلي به شرح زير پاسخ دهد:
1- مهم ترين چالش هاي فرهنگ عفاف و حجاب در عصر جهاني شدن اطلاعات كدامند؟
2- چگونه مي توان در مواجهه با فرهنگ سرمايه داري و ليبرال- دموكراسي غربي به دفاع از فرهنگ ديني و ميهني عفاف و حجاب پرداخت؟
- فرضيه تحقيق:
با توجه به تاثيرات مخرب فرهنگ بيگانه و انتقال آن از طريق وسايل ارتباط جمعي مهمترين راه پيشگيري و مقابله با آن در درجه نخست افزايش كيفيت و جاذبه هاي فرهنگ خودي و سپس تجهيز شدن به وسايل پيشرفته ارتباط جمعي است. به عبارتي اگر جذابيت هاي فرهنگي بيگانه عامل اصلي تاثيرگذاري آن است و اگر رسانه ابزار انتقال و ايجاد حوزه نفوذ در جامعه هدف محسوب مي شود ناگزير بايد اين دو مقوله حياتي را در متن مهندسي فرهنگي قرار داده و توجه جدي بدانها مبذول نمود.
- مفروضات تحقيق:
1- جهاني شدن واقعيتي غيرقابل انكار است كه در هر حال اعم از اينكه طرح (پروژه) و يا فرايند (پروسه) باشد رو به گسترش بوده و تاثيرات عميق، مثبت يا منفي خود را در اقصي نقاط جهان بر جاي مي گذارد.
2- امروزه در عصر جهاني شدن، فرهنگ از طريق رسانه توليد و منتشر مي شود. نماد يا الگوي لباس، آرايش، سخن گفتن، رفتار و سلوك فردي از طريق رسانه هاي ارتباطي تبليغ مي شوند.
3- يكي از مهمترين چالش هاي جمهوري اسلامي در شرايط فعلي تهديدات ناشي از جهاني شدن فرهنگ است.
4- تاكيد بر اعتقادات ديني، باورهاي مذهبي، اخلاق اسلامي و فرهنگ ارزشي عفاف و حجاب بخش مهمي از آرمان هاي انقلاب اسلامي و هدفهاي اصولي نظام جمهوري اسلامي است كه به هيچ وجه اجازه عقب نشيني از آنها داده نمي شود.
5- فرهنگ عفاف و حجاب بعنوان بخشي از نظام ارزشي و هنجاري جمهوري اسلامي ايران امروزه در معرض تهديدات و چالش هاي جدي از سوي فرهنگ بيگانه واقع است كه بار عظيم اين هجوم فرهنگي را ابزارهای ارتباط جمعي نوين شامل ماهواره، اينترنت و تلفن همراه به دوش مي كشند.
- روش و مدل تحليل:
اين پژوهش از نوع كيفي- نظري و توصيفي است و به شيوه كتابخانه اي و از طريق جمع آوري داده ها و اطلاعات ضروري بصورت فيش برداري انجام گرفته: روش تجزيه و تحليل اطلاعات مبتني بر مدل «فرآيند و عناصر ارتباطي» هارولد لاسول و رويكرد رئاليستي كوئنسي رايت در تحليل امور مختلف مي باشد كه بطور مشخص براي پاسخگويي به پرسشهاي اصلي پژوهش مورد استفاده قرار مي گيرند.
الف- چيستي و چرائي فرهنگ عفاف و حجاب
فرهنگ مقوله اي چند بعدي و بسيار پيچيده است و داراي عناصر و اجزاي گوناگوني است. تعاريف ارائه شده از آن بسيار متنوع و متكثر است و غالب آنها نيز ابعاد متعددي را شامل مي شوند. در عين حال مقوله فرهنگ رابطه اي چند سويه و متقابل با ساير حوزه هاي سياسي و اجتماعي دارد هم متاثر از آنهاست و هم بر اين حوزه ها تاثيرگذار است.
با وجوداینكه اجماع نظري در تعريف فرهنگ وجود ندارد با تاكيد بر جنبه جامعه شناسانه و مردم شناسانه فرهنگ را مي توان مجموعه اي از پندارها، گفتارها و كردارها بيان نمود كه طي زمان در جامعه شكل گرفته باشد. عموم اعضاء جامعه آن را باور داشته و به صورت عادت آنها را به منصه ظهور رسانند. فرهنگ به الگوهاي رفتاري و كرداري معنا مي بخشد و الگوهاي توزيع قدرت و ثروت را مشخص مي كند. فرهنگ جوهره هستي و همان نفس و ذات زندگي آدمي است. حقيقتي است كه انسان را صاحب هويت و شخصيت مي نمايد، شيوه زندگي و رفتار يك اجتماع را در تطور تاريخي نمايندگي مي كند. عامل انسان سازي و برگيرنده عناصر معنوي و مادي است كه براي تامين نيازهاي بشريت ضرورت دارد. (ازغندي: 1385، ص:73)
در درون فضاي فرهنگ عمومي يك جامعه خرده فرهنگ هايي وجود دارد كه در سطوح مختلف فرهنگ عمومي را هدايت مي نمايد و يا به عبارتي مانند قطعات مختلفي از يك مجموعه بدان عينيت مي بخشد از آن جمله در يك جامعه ديني و در ايران اسلامي «فرهنگ عفاف و حجاب» است.
فرهنگ عفاف و حجاب و نهادينه كردن آن در جمهوري اسلامي در عين حال كه يكي از حساسترين مسائل به لحاظ اخلاقي و اعتقادي است، بدليل انعكاس مستقيم در رفتار فردي و جمعي مردم و همچنين تاثيرات اجتماعي – سياسي و اقتصادي در درجه نخست نيازمند شناخت صحيح و سپس آسيب شناسي علمي و واقع بينانه است.
به نظر مي رسد حجاب به معناي پوشش (ابن منظور: 2000 م، ج4، ص: 36) و عفاف به معناي خود نگهدارنده از عمل حرام (همان: ماده عفّ) اولي معطوف به حفظ ظاهر و دومي حفظ نفس و جلوگيري از غلبه شهوات و هواهاي نفساني است. حفظ ظاهر (بدن) یا پوشش مناسب ارتباط مستقيمي با حفظ نفس و كنترل شهوات دارد چنانكه آيه شريفه حجاب مي فرمايد: «و إذا سألتموهن متاعا فاسئلوهن من وراء حجاب ذلكم اطهر لقلوبكم و قلوبهن» (سوره احزاب: ايه 53) يعني «هنگامي كه از همسران پيامبر (ص) چيزي خواستيد از پشت پرده و حجاب از ايشان بخواهيد كه اين كارتان براي دلهاي شما و دل هاي ايشان پاكيزه تر است»
علامه طباطبايي در ذيل آيه شريفه مي نويسد: «... اگر به خاطر حاجتي كه براي شما پيش آمد ناگزير شديد با يكي از همسران پيامبر صحبتي بكنيد از پس پرده باشد، براي اينكه وقتي از پشت پرده صحبت كنيد دلهايتان دچار وسوسه نمي شود و در نتيجه اين روش دلهايتان را پاك نگه مي دارد.» (طباطبايي: 1396 ه.ق ، ص:825)
مسأله حجاب بدليل آن كه يك امر فطري و مطابق با طبيعت انسان است بنا بر گواهي منابع و متون تاريخي كمتر اقوام يا مللي مي توان يافت كه نسبت به آن بي توجه باشند. مولف كتاب «حجاب در اديان الهي» مي نويسد: «مورخان بندرت از اقوامي بدوي ياد مي كنند كه زنانشان داراي حجاب مناسب نبودند يا به صورت برهنه در اجتماع ظاهر مي شدند. تعداد اين اقوام به قدري نادر است كه در مقام مقايسه قابل ذكر نيست و شايد بتوان گفت وجود برخي موانع سبب جلوگيري از بروز تمايلات و استعدادهاي فطري و طبيعي آنان شده است و يا عواملي باعث انحراف آنان از مسير فطرت گشته است.» (محمّدي آشنايي: 1373، ص:22)
لباس و پوشش جداي از حفظ بدن و آراستگي آن داراي آثار فلسفه اي عميق است و روابط مستقيمي با فرهنگ مردم دارد. در هر جامعه اي نوع و كيفيت لباس زنان و مردان علاوه بر آنكه تابع شرايط اقتصادي اجتماغي و اقليمي آن است قوياً تابع جهان بيني و ارزشهاي حاكم بر فرهنگ آن جامعه و حتي مبيّن آن جهان بيني است. (حداد عادل: 1376، ص:9)
امروزه در جمهوري اسلامي ايران حجاب و عفاف علاوه بر اينكه مشخصه زن مسلمان و بيانگر هويت ديني، ملي و انقلابي اوست، بعنوان عنصري ارزشمند در حفظ سلامت روان، تحكيم بنيان هاي خانواده و توسعه آرمان هاي معنوي، اخلاقي و اجتماعي نيز به حساب مي آيد. پاره اي از آثار رعايت حجاب عبارتند از:
1- بهداشت رواني جامعه و كاهش هيجانات و التهاب هاي جنسي و پيشگيري از طغيان عطش سيري ناپذير شهوات جنسي
2- تحكيم روابط خانوادگي و برقراري صميميّت كامل زوجين
3- استواري اجتماع و حفظ و استيفاء نيروي كار و فعّاليت
4- بالا رفتن ارزش و امنيت زن و جبران كننده ضعف جسماني او. حربه حياء و عفاف و حجاب مي تواند در نقش عاطفي او و تاثيرگذاري بر مردم موثر باشد. (سايت تبيان خراسان شمالي)
ب- آسيب شناسي فرهنگ عفاف و حجاب در عصر جهاني شدن اطلاعات:
جهان گرايان (طرفداران جهاني شدن) بر اين عقيده اند كه اشاعه فزاينده و هر چند ناموزون راديو، تلويزيون، اينترنت، ماهواره و فناوريهاي ديجيتالي امكان ارتباط فوري را در بخش هاي وسيعي از دنيا فراهم كرده است و در نتيجه كارايي بسياري از كنترل هاي ملي بر اطلاعات تضعيف شده است. مردم برخلاف گذشته در معرض ارزشهای ساير فرهنگها قرار دارند. (ديويدهلد: 1382، ص:37)
امروزه مقياس، شدت، سرعت و حجم كامل ارتباطات فرهنگي بي سابقه است. براي مثال ارزش صادرات و واردات فرهنگي طي دهه هاي اخير چندين برابر افزايش يافته است. تجارت محصولات تلويزيون، فيلم و راديو گسترش بسيار زيادي پيدا كرده است. بنگاههاي خبر پراكني ملي در معرض رقابت بين المللي شديد و كاهش سهم مخاطبان قرار دارند و ارقام مربوط به ارتباطات و كاربران اينترنت به شكل تصاعدي افزايش مي يابد زيرا الگوهاي ارتباطات بطور فزاينده اي از مرزهاي ملي فراتر مي روند. (همان: ص36) و فرهنگهاي تلفيقي و شركتهاي رسانه هاي گروهي فراملي اقدام به تهاجم چشمگيري عليه فرهنگها و هويت هاي ملي كرده اند و در نتيجه جايگاه فرهنگي دولت نوين دگرگون شده است. (همان)
سئوال اين است كه دردنياي اين گونه و يكسره در حال تغيير چگونه مي توان زيست؟ مفاهيمي همچون استقلال فرهنگي، هويت ملي، ارزشهاي خودي و باورهاي ديني از چه جايگاهي برخوردارند؟ آيا مي توان از ايده ها، ارزشها و نگرشها در سطح ملي و بصورت محلي محافظت نمود؟ آيا با دشواري هاي موجود به راحتي مي توان كنار آمد؟ اساساً دينداري در عصر جهاني شدن چگونه است؟
پاسخگويي به مجموعه وسيعي از اين گونه سوالات مشغله فكري و فرهنگي تعداد كثيري از انديشمندان و صاحب نظران معاصر در حوزه هاي مختلف سياسي، اجتماعي و فرهنگي است كه حساسيت آن در جهان سوم و البته در نظام هاي ديني و ايدئولوژيك صدچندان و به مراتب بيشتر است. اكنون در جمهوري اسلامي بودجه هاي عظيمي در قالب برنامه هاي فرهنگي نهادهاي مختلف مانند وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، سازمان تبليغات اسلامي و شوراي عالي انقلاب فرهنگي اختصاص مي يابد كه تماماً به اميد بازدهي مناسب در عرصه فرهنگ عمومي و ديني و ميهني است. طرح اين مطلب كه سياست هاي فرهنگي كشور تا چه حد موفقيت آميز بوده است؟ خود حديث مفصلي است كه بصورت اصولي و در فرصتي مقتضي بايد بدان پرداخته شود اما در راستاي پاسخ به پرسشهاي اصلي پژوهش حاضر و اثبات فرضيه اي كه ارائه شد ناگزير از طرح بعضي مقدمات براي رسيدن به جوابهاي منطقي و واقع بينانه هستيم كه اولين مطلب معناي آسيب شناسي و سپس اتخاذ رويكردي علمي در موضوع آسيب شناسي فرهنگي است كه طبيعتاً به استناد آن بايد فرايند پژوهش را هدايت نمود و به امبادرت به توصيه هايي سياستگذرانه نمود.
مقصود از آسيب شناسي شناخت آفت ها، تهديدها و بيماري هاي هر چيزي است كه مورد مطالعه و بررسي قرار مي گيرد اصطلاح آسيب شناسي از علوم پزشكي وارد علوم اجتماعي شده است و همانطور كه در علوم پزشكي وقتي بدن فرد بيمار مورد معاينه قرار مي گيرد مشكلات و نارسايي هاي آن شناخته و معالجه مي شود در مسائل اجتماعي نيز آسيب شناسي عبارت از بررسي آفت ها، تهديدات و بيماري هاي اجتماعي در حوزه هاي مختلف است.
آسيب شناسي فرهنگ عفاف و حجاب مانند هر موضوع ديگري در درجه نخست نيازمند داشتن روش شناسي، مدل تحليل مناسب و يا نظريه است كه پژوهشگر را در امر تحقيق و مطالعه كمك مي نمايد. به عقيده جيمزدوئرتي و جوزف فالتزگراف: «يك نظريه يك ابزار فكري است كه به ما كمك مي كند تا دانسته هاي خويش را سازمان دهيم، سوالات با اهميت مطرح سازيم و صورت بندي اولويت هاي تحقيق و نيز روش هاي ثمربخش و انجام تحقيق را هدايت كنيم. به عبارت ديگر نظريه ما را قادر مي سازد تا روشهاي تحقيق علمي را بصورت منظم و نه تصادفي به كار ببنديم نظريه به ما كمك مي كند تا معلومات رشته خويش را به دانسته هاي ساير رشته ها پيوند دهيم و سرانجام نظريه چارچوبي براي ارزشيابي توصيه هاي سياستگذرانه به دست مي دهد كه در علوم اجتماعي بطور تلويحي يا صريح به وفور يافت مي شود.» (جيمزدوئرتي و...: 1372، ص:9)
با درك چنين واقعيتي از نظريه ترديدي براي داشتن روش شناسي درست در فهم، تحليل و تبيين فرهنگ عفاف و حجاب و آسيب شناسي آن باقي نمي ماند. رويكرد منطقي ناظر بر آسيب شناسي در همه موضوعات اعم از فيزيولوژيك و يا اجتماعي عبارت از اين است كه امور را به حسب وضعيت آن ها در سطوح مختلف شامل؛ موجود، ممكن، محتمل و مطلوب تقسيم نموده و جايگاه مساله مورد بررسي در رابطه ميان آن امور را مشخص نماييم. نسبت ميان امر واقع و امر مطلوب شاخص مهمي در ارزيابي موفقيت و يا ناكامي برنامه ها و همچنين ابزار مناسبي براي بررسي عملكرد و نتايج است. بر همين اساس آسيب شناسي فرهنگ عفاف و حجاب وقتي ميسر مي شود كه بتوانيم رابطه وضعيت مطلوب و مورد انتظار با وضعيت موجود را اندازه گيري نموده و بخوبي تحليل نمائيم. آنچه مسلم است از رهگذر اين ارزيابي و در نتيجه آگاهي نسبت به فاصله ميان وضع ايده ال با وضع موجود فرآيند آسيب شناسي به شيوه علمي امكان پذير مي شود.
علاوه بر مدل تحليل مذكور (رجوع شود به جيمزدوئرتي و جوزف فالتزگراف: همان، ج اول) بدليل آنكه موضوع بررسي در حوزه ارتباطات و آميخته با عناصر ارتباطي است لذا الگوي مربوط به فرايند و عناصر ارتباطي هارولدلاسوال را نيز در تكميل آن مورد استفاده قرار داده و بر اساس هر يك از عناصر اصلي ارتباطات ابعاد مختلف آن را در بوته نقد آسيب شناسانه قرار مي دهيم.
لاسول در سال 1948 م نظريه خود درباره فرآيندهاي ارتباطي را در قالب شش پرسش مطرح مي كند و معتقد است براي درك و شناسايي هر جريان ارتباطي بايد در پي يافتن پاسخ به اين سوالات باشيم: (امير تيموري: 1383، ص:12)
1- فرستنده پيام چه كسي است؟ = فرستنده
2- پيام براي چه كسي فرستاده مي شود؟ = گيرنده
3- محتواي پيام چيست؟ و بعبارتي چه پيامي ارسال مي شود؟ = متن
4- پيام از چه طريقي و با چه ابزاري ارسال مي شود؟ = ابزار
5- در چه شرايطي (زماني، مكاني، رواني و...) ارتباط برقرار مي شود؟ = فضا
6- پيام ارسالي و جريان ارتباطي چه تاثيراتي دارد؟ = نتيجه
قبل از بكارگيري مدل هاي تحليل فوق الذكر (نظر كوئنسي رايت در حوزه امور مختلف و مدل لاسول در عناصر ارتباطي) يادآوري چند نكته را ضروري مي دانيم:
اولاً: بايد پذيرفت كه در موضوع مورد بررسي بدليل آنكه انتظارات ديني، اخلاقي و ملي در امر حجاب و عفاف در جامعه با واقعيت هاي موجود هماهنگي كامل ندارد لذا وجود چالشهاي جدي در اين عرصه مهم في نفسه و اصولا پذيرفتني است.
ثانياً: با وجود آن چه كه از شرايط جهاني شدن ارتباطات بيان كرديم اصل وجود تهديدات آشكار و پنهان و تبليغات گسترده (عمداً يا سهواً، خواسته يا ناخواسته) عليه فرهنگ ملي و ديني ما مساله اي غيرقابل انكار است.
ثالثاً: براي آسيب شناسي درست و منطقي نيازمند توجه به همه ابعاد و حوزه هاي موثر در آسيب پذيري هستيم كه جهاني شدن ارتباطات تنها بخشي از آن را تشكيل مي دهد.
همانگونه كه پزشك مجرب و متخصص در تشخيص بيماري و به منظور تجويز مناسب و مداواي رضايتبخش ناگزير است تا عوامل خارجي موثر در بيماري مانند محيط آلوده و عوامل داخلي از قبيل ضعف عمومي بدن بيمار را بررسي نمايد در آسيب شناسي فرهنگي و اجتماعي نيز بايد به تمامي عوامل موثر اعم از داخلي و بيروني توجه نمود. به نظر مي رسد چالشهاي بالفعل و بالقوه در حوزه فرهنگ عفاف و حجاب علاوه بر اينكه متاثر از عوامل بيروني و تهديدات فرهنگي بيگانه است به مقدار زيادي همچنين ناشي از شرايط فرهنگي داخلي و عناصر قدرتمند رواني، اجتماعي، اقتصادي و حتي سياسي در جامعه است كه تمامي آنها و بصورت متغيرها مستقل نيازمند بررسي و تجزيه و تحليل عالمانه مي باشد كه البته از حوصله و دستور كار اين مقاله خارج است.
همانگونه كه اشاره شد چالش هاي فراروي دينداري و از جمله فرهنگ عفاف و حجاب در جامعه اسلامي ايران به اقتضاء هر يك از عناصر دخيل در فرايند ارتباطي از قابليت تعبير و تحليل آسيب شناختي متفاوت برخوردارند كه جهت رعايت اختصار تنها بر سه عنصر ابزار، فضا و متن تاكيد نموده و بررسي عناصر فرستنده، گيرنده و نتيجه را به فرصت مناسب ديگري موكول مي نمائيم.
1- ابزار (رسانه): منظور از رسانه هر نوع ابزار انتقال پيام و معني است به شرطي كه داراي حداقل چند نفر مخاطب و تداوم فعاليت باشد (سايت آفرينش: 2/2/2010) . با توجه به رويكرد اين نوشتار كه معطوف به رسانه هاي مدرن و ابزارهاي نوين ارتباط جمعي است بايد اين توضيح را بيفزائيم كه مهمترين ويژگي رسانه هاي نو اعم از مكتوب و يا ديجيتالي قابليت ارتباط مداوم، دسترسي سريع و موثر با كيفيت بالا، امكان ارتباط در هر زمان و مكان و انتقال سريع پيام آنهاست كه جهان كنوني را از دنياي سنتي گذشته متمايز مي سازد.
پيشرفت شگرف تكنولوژي ارتباطات در سالهاي اخير امكان تماس و مبادله سريع فرهنگها را بصورت كالاهاي تجاري و در بسته هاي جديد الكترونيكي فراهم آورده و اقوام و ملتهاي مختلف را به هم نزديك و وابسته كرده است.
اصطلاح دهكده جهاني كه توسط مك لوهان بكار رفته نيز اشاره به همين معني و اهميت اين نوع ارتباط دارد. (كاظمي: 1377، ص:329) نقش و اهميت رسانه ها به حدي است كه به گفته تامپسون امروزه نمي توان امور را بي حضور كتاب، روزنامه، راديو و تلويزيون و ساير رسانه ها قابل تصور دانست. (تامپسون بروكشاير: 1380، ص:23)
كاركردهاي متنوع رسانه در حوزه هاي اطلاع رساني، سرگرمي، آموزشي و فرهنگ سازي تمامي ابعاد زندگي انسان معاصر را تحت الشعاع خود قرار داده است. آن گونه كه مك كوايل مي گويد: «رسانه ها در درون خانه و خانواده غالبا به عنوان زمينه همه انواع ديگر رفتارها بكار مي روند. بدون آنكه اين رفتارها را مانع شوند يا جابجا كنند همچنين رسانه هاي جمعي توان بالقوه اي براي افزايش يا كاهش تعامل اجتماعي دارند... رسانه ها تقريبا همراهان غيرقابل گريز زندگي روزمره هستند كه ما را وادار مي سازند تا عادات اجتماعي خود را با توجه به حضور آنها تنظيم كنيم. (نايبي و آغاز: 1388، ص:41)
واقعيت اين است كه از اواخر قرن بيستم و در پرتو تازه هاي تكنولوژيك، دسترسي آحاد جامعه بشري به وسايل ارتباط جمعي بيشتر شده و شهروندان اقصي نقاط عالم با دسترسي به وسايل ارتباطي نوين نظير تلويزيون هاي ماهواره اي و اينترنت جزئي از خانواده بزرگ ارتباطي دنيا شده اند كه جمهوري اسلامي ايران نيز مستثني از اين قاعده نيست.
در چنين شرايطي از توانمندي هاي ارتباطي چالشهاي فرهنگ ديني و ارزشهاي مذهبي بطور قطع تشديد مي شود واين خود (في نفسه) بخشي از مشكلاتي است كه فراروي دينداري عصر جديد قرار دارد. دغدغه اصلي عبارت از اين است كه ارزشهاي مذهبي در مواجهه با باورها، ايده ها و افكار و نظريات مختلف مطلق گرايي خود را از دست داده و دچار نسبيت و ويژگيهاي اين جهاني بشوند، عفاف و حجاب نيز به عنوان بخشي از فرهنگ ديني در چنبره چنين چالش گرفتار است.
آنچه امروزه در ايران اسلامي تجربه مي شود بازتاب واقعي تعاملات ارتباطي و اطلاعاتي در پرتو جهاني شدن رسانه است. كه صرف نظر از پيام آن به تعبير مك لوهان «خود رسانه پيام است» و آثار فرهنگي و تربيتي خاص خود را بر جاي مي گذارد شيوه زندگي جديد كه بخشي از آن را رسانه و وسايل ارتباط جمعي تشكيل مي دهد بسيار متفاوت از گذشته است و الزاما در هماهنگي با زندگي سنتي و پاي بندي به ارزشهاي مذهبي حجاب و عفاف قرار ندارد. در واقع و خلاصه سخن اين كه رسانه صرفنظر از محتواي خوب يا بد آن راه خود را مي رود و شيوه متفاوتي از زيستن را به آحاد جامعه بشري تحميل مي كند.
2- فضا (عصر جهاني شده):جهاني شدن به بيان ساده به معناي گسترش مقياس، رشد اندازه، سرعت يافتن و تعميق تاثيرات فرا قاره ايي جريانات و الگوهاي تعامل اجتماعي است (ديويدهلد: همان) مالكوم واترز جهاني شدن را فرايندي اجتماعي مي داند كه در آن قيد و بندهاي جغرافيايي كه بر روابط اجتماعي سايه افكنده از بين مي رود (1379، ص:10) و رونالد رابرتسون جهاني شدن را «درهم فشردن جهاني و تبديل آن به مكان واحد در عين حال تراكم آگاهي نسبت به كل جهان به عنوان كل» تعريف مي كند. وي جهاني شدن را فرايندي كم و بيش مستقل مي داند كه منطق، جهت و نيروي محرك خود را دارد. (1380، صص: 12و 36-35)
به نظر مي رسد ديدگاههاي انديشمنداني مانند مك لوهان، فوكوياما و هانيتنگتون نقش بسيار مهمي در تحكيم بنيان هاي فكري و رواج زمينه هاي علمي پديده جهاني شدن داشته است. انقلاب صنعتي در ابعاد مختلف و دانشهاي سيبرنتيك، ژنتيك و انفورماتيك پس از انقلاب اول و دوم صنعتي باعث شد كه ارتباطات جهاني گسترش يابد و كره زمين به سوي دهكده جهاني حركت كند. آثار تسريع كننده ارتباطات و حمل و نقل موجب تاثير ساختاري شده است كه مارشال مك لوهان انديشمند كانادايي آن را «انفجار اطلاعات» مي نامد. وي براي اولين بار در سال 1961 م ظهور جهاني سازي در عرصه فرهنگ يا در حقيقت همان دهكده جهاني را مطرح كرد. (فرهنگ رجائي: 1380، ص: 27)
بر اساس نظريه «پايان تاريخ» فرانسيس فوكوياما دانشمند آمريكايي ژاپني الاصل جهان پس از فروپاشي شوروي و پايان تكامل ايدئولوژيك بشر نمايانگر پيروزي عقلانيت ليبرال و غلبه ارزشهاي مربوط به دموكراسي و فرهنگ سرمايه داري است. وي مدعي است پايان تاريخ زماني است كه انسان به شكلي از جامعه انساني دست يافته كه در آن عميق ترين و اساسي ترين نيازهاي بشر برآورده مي شود. بر اين اساس در چند سال گذشته همگام با پيروزي ليبرال دموكراسي بر رقباي ايدئولوژيك خود مانند فاشيسم و كمونيسم در سراسر جهان اتفاق نظر مهمي درباره مشروعيت ليبرال- دموكراسي به عنوان تنها نظام حكومتي موفق بوجود آمده است. (جمعي از نويسندگان: 1384، ص:282)
و بالاخره نظريه ديگري كه در دهه پاياني قرن بيستم جذابيت بيشتري براي انديشه ورزان و سياستمداران داشت، بحث رويارويي تمدنها از ساموئل هانتينگتون جامعه شناس معاصر آمريكايي بود كه زمينه مناظرات اكادميك فراواني را بوجود آورد. وي در اين تئوري به طور مستقيم فرهنگ را وارد عرصه سياست نموده و با بهره گيري از تجارب تاريخي مي كوشد از نگاه خود پارادايم غالب تفسير كننده اوضاع جهان و روابط بين الملل را پس از جنگ سرد ارائه دهد. به عقيده او چالشهاي آينده ماهيت فرهنگي دارد و پيامدهاي سياسي آن برخورد در خطوط گسل ميان تمدن هاي عمده دنياست. صرفنظر از ابهامات فراواني كه در نظريه وي وجود دارد. صرف بيان و تاكيد بر چنين انديشه اي نشانه آن است كه سياستهاي جهاني به تدريج از دغدغه هاي ژئوپولژتيك به سمت علائق فرهنگي و تنش هاي احتمالي ميان تمدن ها هدايت مي شوند. (كاظمي: همان، ص:16)
جهاني شدن به عنوان فضا و شرايط ارتباطي آينده بنا به عقيده تحليل گران و طرفداران آن مقتضيات جديد و الزامات متفاوتي براي زندگي انسان به همراه دارد. فضايي كه در حوزه نظام بين المللي بصورت تك- چند قطبي (جمعي از نويسندگان: همان، ص:283) از نظر اقتصادي به شكل وابستگي هاي شديد و متقابل اقتصادي (همان، ص:273) و به لحاظ فرهنگي غلبه گفتمان واحد در نتيجه تكوين اختلاط فرهنگي و رويكردهاي هم پذيرانه جهاني كه طي آن فرهنگي جهاني به منصه ظهور رسيده كه لزوما با خاستگاههاي سنتي و بومي فرهنگهاي محلي سازگار نيست.
آنتوني گيدنز در اين باره معتقد است: جهاني شدن در واقع فراگير شدن خصوصيات ذاتي مدرنيته و تجدد است كه با گسترش وسايل ارتباطي و ناتواني مرزها و حاكميت هاي ملي در كنترل رسانه هاي بين المللي در تمامي نقاط جهان منتشر مي شود به گونه اي كه اندك اندك كل مردم جهان داراي فرهنگ مشترك كه از مدرنيته حاصل مي شود مي گردد (زارعي: 1385) در اين ميان مقاومت فرهنگها و تمدن هاي ملي براي حفظ زادبوم خود نيز اثر چنداني در برابر گفتمان يورشگر جهاني منتشره از سوي نظام ارتباطي نخواهد داشت زيرا فروپاشي ديوارهاي اطلاعاتي و گسترش برق آساي صنعت ارتباطات موجب گشته است تمدن ها به نوعي در معرض ارتباط تار و پودي قرار گيرند و ظاهراً چاره اي جز اين ديده نمي شود كه تمام تمدن ها خود را در مظان ارتباط رسمي و نهادينه قرار دهند. (ايراني: 1388، سايت تابناك)
دينداري بطور كلي و فرهنگ عفاف و حجاب بطور اخص در چنين فضايي از جهاني شدن چه وضعيتي دارد؟ آيا آنچه به لحاظ فرهنگي و متاثر از توسعه نظام ارتباطات بوقوع پيوسته مقوّم فرهنگ عفاف و حجاب است؟ آيا شيوه هاي رايج در تبليغ آموزه هاي ديني و ميهني عفاف و حجاب در چنين شرايطي به لحاظ ارتباطات از كارآمدي كافي برخوردارند؟ و دهها سوال ديگر از اين دست كه پاسخ آنها عمدتاً منفي است. به نظر مي رسد چالش ها و نقاط آسيب پذيري كاملا روشن است موضوع اصلي حل مشكل و پاسخ به مساله است كه بر اساس دستورالعمل هاي مصوب در نهاد اصلي مديريت فرهنگي كشور يعني شوراي عالي انقلاب فرهنگي جز تعدادي بايدها و نبايدها را شامل نمي شود. (جلسه 413 مورخه 14/11/76، شوراي عالي انقلاب فرهنگي)
3- متن (محتواي پيام در عصر جهاني شدن اطلاعات): با عنايت بدانچه از رسانه و جهاني شدن گفته شد اكنون سوال اين است كه در اين فضاي ارتباطي جديد و با وجود ابزارهاي پيشرفته ارتباطي موجود، چه پيام، متن و محتوايي مبادله مي شود؟ صرفنظر از آنكه فرستنده وگيرنده پيام چه كساني هستند (كه بطور قطع اين كار جرياني يكطرفه و يكسويه نيست) ماهيت متن و محتواي پيام خود بخود اهميت ويژه اي دارد. پيام هاي فرهنگي مبادله شده عمدتا داراي چه مضامين، محتوا و اهدافي هستند؟ در حوزه فرهنگ ديني و ارزشهاي مذهبي آيا انبوه اطلاعاتي كه مخابره مي شود مطابق نيازها، خواسته ها و انتظارات ما است يا خير؟ بطور كلي جريان آزاد اطلاعات آيا براي فرهنگي ديني و ملي ما فرصت است يا تهديد؟
آنچه مسلم است پيام هاي فرهنگي در حجم وسيع و با ابعاد متنوع عمدتاً بر وفق مراد و مطابق با نياز و يا تقاضاهاي ما نمي باشند. به عبارتي ما در معرض گستره عظيمي از پيام هاي مختلف هستيم كه بخش هاي زيادي از آن بصورت بنيادين و در ماهيت فرهنگي خويش متعارض با بنيانهاي فرهنگ ديني و ميهني ما هستند. بطور مشخص در موضوع حجاب كمتر جوامعي با رويكرد فرهنگي هماهنگ با جمهوري اسلامي يافت مي شوند و طبيعي است كه تبليغ حجاب در متن پيام هاي فرهنگي و دستور كار وسايل ارتباط جمعي آنان قرار ندارد. بنابراين بخش مهمي از آسيب پذيري فرهنگ عفاف و حجاب ناشي از همين سياست هاي فرهنگي حاكم بر نظام هاي فكري و سياسي جهاني است كه خود به خود شيوه غربي زندگي اعم از پوشش، مصرف، آرايش، سخن گفتن و غيره را تبليغ مي نمايد.
بخش ديگر، اين مشكل وجود رسانه هاي غربي تعريف شده با هدف نابودسازي، تخريب و يا تضعيف ساير فرهنگهاست كه بصورت سازمان يافته در جنگ رسانه اي حضور و ظهور يافته اند. وجود دهها شبكه ماهواره اي با برنامه هاي مبتذل و غيراخلاقي و هزارات سايت پورنوگرافي در فضاي مجازي اينترنت و موبايل گواه بر اين مدعاست. سياستهاي محدودسازي، سانسور و فيلتر نمودن راه كارهاي پذيرفته و رايج در سراسر دنيا براي مقابله با اين بخش از تهديدات فرهنگي و محتواي اين گونه برنامه هاست كه جمهوري اسلامي در اين خصوص بدرستي اقدام نموده است ليكن درباره چگونگي مقابله با تهديدات ناشي از ماهيت طبيعي فرهنگ و شيوه زندگي غربي نيازمند تدابير ديگري هستيم كه در قالب مقوله ي فرهنگ سازي قابل بررّسي است.
بر اساس آنچه در رابطه با اضلاع سه گانه مثلث ارتباطات (فضا، متن و ابزار) گفته شد، بايد افزود پديده استعمار فرامدرن بعنوان رويكردي همه جانبه طي دهه هاي اخير در محافل فكري و سياسي غرب مطرح شده است كه با شاخص ايدئولوژي برتر و تمدن فرامدرن امريكايي تعريف مي شود. اين شاخص ها بسياري از هنجارهاي اخلاقي در حوزه سياست و قدرت و بستر فرهنگ و الگوهاي اجتماعي و حتي نظام هاي معرفت شناختی و جهان بيني را تحت تاثير قرار داده است. (يونسيان: 1385، ص:35)
ج- ملاحظاتي در سياستگذاري براي فرهنگ عفاف و حجاب:
ديدگاههاي موجود درباره سياستگذاري فرهنگي گاه به سر حد تناقض مي رسد، دليل عمده آن اين است كه اصل سياستگذاري در زمينه هاي فرهنگي به اعتقاد عده اي از امورات «ناممكن» و يا «غيرمجاز» است. در مقابل گروهي هستند كه ايده لزوم و امكان سياستگذاري و برنامه ريزي فرهنگي در جامعه را حمايت نموده و شديداً مورد دفاع قرار مي دهند. طرفداران اين نظريه در جمهوري اسلامي با اعتقادي راسخ برآنند كه مي توان متغيرهاي عمده فرهنگي را كنترل نمود و آنها را در راستاي اهداف فرهنگي كشور دستكاري كرد. ايده مهندسي فرهنگي بر اين پايه استوار است كه نظام فرهنگ همچون ديگر نظام ها يك نظام درونداد- برونداد با مكانيسم ها و فرايندهاي مشخص است كه مي توان آن را مديريت كرد. (كوثري: 1387، ص:71) برخلاف اين گروه كه سياستگذاري فرهنگي را ممكن و مجاز مي دانند گروه ديگر آن را نه «ممكن» و نه «مجاز» مي دانند. «ممكن» نمي دانند بدليل آن كه معتقدند عرصه فرهنگ عرصه خلاقيت و آفرينش است و نمي توان بر آن قاعده و قانون معين كرد و آن را «مجاز» نمي دانند زيرا هزينه هاي انساني و فرهنگي چنين تغييراتي بسيار زياد است. اين گروه معتقدند سياستگذاري فرهنگي پس از انقلاب چين پديد آمد و عملاً ناكارآمدي خود هم در دنياي چپ و هم در كشورهاي غير چپ به اثبات رسانيد. فرانسه آخرين كشوري بود كه وزارت فرهنگ خود را تعطيل كرد. (همان)
اگر دو حد افراطي پيوستار باور به سياستگذاري فرهنگي را «سوسياليسم فرهنگي» و «ليبراليسم فرهنگي» بناميم بنا به مصلحت هايِ عملي كشورهاي مختلف راهي ميان اين دو حد برگزيده اند كه ملاحظات سياستگذاري فرهنگي در جمهوري اسلامي نيز با توجه به چنين حد ميانه و حالت متعادلي بايد باشد. در واقع ضمن اينكه اصل برنامه ريزي فرهنگي را بايد پذيرفت در عين حال افراط و تفريط يعني از يكسو نفي هر گونه سياستگذاري فرهنگي و از سوي ديگر دخالت در كليه شئونات زندگي مردم را كنار گذاشت و از هر دوي آنها بصورت مطلق اجتناب ورزيد. به نظر مي رسد در عرصه سياستگذاري فرهنگ عفاف و حجاب نيز بايستي به اقتضاء شرايط جهاني (فضا)، ماهيت رسانه ها (ابزار) و محتواي پيام ها (متن)، بصورت معقول و بدور از تعصب مبادرت ورزيد. آنچه از واقعيتهاي عصر جهاني شدن گفته شد مويد اين نكته است كه بسياري مسائل فرهنگي در چنين عصري بروز و ظهور نموده كه از ملزومات آن شرايط است و در گذشته مبتلا به جوامع بشري نبوده است. بنابراين جديد بودن آن مسائل نيازمند ابزارها و شيوه هاي جديدي براي پاسخگويي است كه الزاما بايد خود را با آن امكانات مجهّز نمائيم.
مقابله با تهديدات عليه فرهنگ عفاف و حجاب در مواردي كه جنبه توطئه و برنامه ريزي قبلي ندارد بيشتر از هر چيز نيازمند تقويت فرهنگ ديني و باورهاي مذهبي است كه راهكارهاي مناسب خود را داشته و در دستورات اخلاقي اسلام بسياري از آنها مورد توجه قرار گرفته است. صرف نظر از توصيه هاي اخلاقي، تربيتي و سياستگذاري هاي اقتصادي و اجتماعي مناسب برگزاري همايش هاي علمي و تدارك برنامه هاي فرهنگي مناسب در سطح مدارس و دانشگاه ها در اين خصوص مي تواند موثر باشد.
منابع
الف- كتابها:
- قرآن كريم
- ابن منظور، ابوالفضل جمال الدين، لسان العرب (بيروت: دارساد، 2000 م) چ 4.
- امير تيموري، محمد حسن، رسانه هاي ياددهي و يادگيري (تهران: نشر ساوالان، 1384).
- ازغندي، عليرضا، درآمدي بر جامعه شناسي سياسي ايران (تهران: نشر قومس، 1385).
- تامپسون، جان وبروكشاير، فرهنگ و جامعه، ترجمه فريبا عرب دفتري (تهران: نشر قطره، 1379).
- رجايي، فرهنگ، پديده جهاني شدن، ترجمه عبدالحسين آذرنگ (تهران: نشر آگاه، 1380).
- دوئرتي، جيمز و جوزف فالتزگراف، نظريه هاي متعارض در روابط بين الملل، ترجمه عليرضا طيب و ووحيد بزرگي (تهران: نشر قومس، 1372).
- حداد عادل، غلامعلي، فرهنگ برهنگي و برهنگي فرهنگي (تهران: انتشارات سروش، 1376).
- جمعي از نويسندگان، انقلاب اسلامي ايران (قم: معاونت امور اساتيد و دروس معارف اسلامي، 1384).
- طباطبايي، محمد حسين، الميزان في تفسير القرآن (تهران: دارالكتب الاسلاميه، 1388 ه.ق).
- كاظمي، علي اصغر، جهاني شدن فرهنگ و سياست (تهران: نشر قومس، 1380).
- مجموعه مقالات چيستي گفتگوي تمدن ها (تهران: سازمان مدارك فرهنگي انقلاب اسلامي، 1377) مقاله دكتر علي اصغر كاظمي.
- محمدي آشنايي، علي، حجاب در اديان الهي (قم: اشراق، 1373).
- هلد، ديويد و آنتوني مگ گرو، جهاني شدن و مخالفان آن، ترجمه مسعود كرباسيان (تهران: انتشارات علمي و فرهنگي، 1382).
ب- مقالات:
- سبحاني نژاد، مهدي و سياوش طهماسبي، «چالشها و كاركردهاي فرهنگي و اجتماعي تلفن همراه و راهكارهاي اصلاح آن»، ماهنامه مهندسي فرهنگي، سال سوم، شماره 31 و 32، ص 18 الي 28.
- كوثري مسعود، نسلهاي ايكس، واي وزد و سياستگذاري فرهنگي در ايران، فصلنامه تخصصي راهبرد فرهنگ، سال اول، 1387، شماره سوم، ص65 الي 85.
- يونيسان، مجيد، «گفتگو بر بستر تكثر فرهنگها در عصر جهاني شدن» ، فصلنامه مطالعات ميان فرهنگي، معاونت فرهنگي دانشگاه آزاد اسلامي، سال اول 1385، شماره 1، ص25 الي 39.
- روزنامه كيهان 16/10/1377
- سايت آفرينش www.afarinesh.com
- سايت تابناك www.tabnak.com
- وبلاگ اختصاصي م. زارعي 25/5/1385 Mohammad zari.blogfa.com
- سايت تبيان خراسان شمالي www.tebyan.bojnourd.ir