ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
اطلاع رسانی

با توجه به افزایش هزینه‌های تولید روزنامه در چند ماهِ اخیر، و تلاش ما در راستای ادامه انتشار روزنامه «اترک» به‌روال معمول و حفظِ کیفیت و تیراژ روزنامه، ناگزیر به حذفِ امکان بازدید رایگان سایت و به‌تبع آن فروشِ آنلاین مطالب از طریق سایت هستیم. بنابر وضعیتِ اقتصادی اخیر، خاصه گرانی و نبودِ کاغذ موردنیاز برای انتشار روزنامه، در صورتی‌ که متقاضیِ بازدید از سایت روزنامه هستید و جهتِ یاری به امر فرهنگی و امکان ادامه انتشار روزنامه در این مسیر نیز ما را همراهی کنید.

چانچه تا اکنون عضو سایت نیستید، بر روی گزینه ثبت نام کلیک کنید.

چنانچه قبلا ثبت نام کرده‌اید، بر روی گزینه ورود به سایت کلیک کنید.

خبرهای روز

حلب، بعثیسم، فیلِ سفید

محمدعلی دستمالی

 

ارزیابی تحولات اخیر سوریه در ایران، تکرار هزارباره‌ی سنّت و مشی مرسوم تحلیل کاهلانه را به نمایش گذاشت.

نوع نگاه مقامات و غالب رسانه‌های ما به میدان حلب و حما، یک الگوی بسیط دارد که می‌توان چنین تعریفش کرد: سویه‌ی تحلیلی همیشگی که فارغ از توجه به اطلاعات میدانی و شرایط حاکم بر روی ارض واقع، صرفا با اتکا بر پیشفرض‌های پیشین و سویه‌ها و بایاس‌های فکری، در کسری از ثانیه، به استنتاج می‌رسد و می‌گوید: «کارِ ترکیه است»، «قلمروگشایی عثمانی ادامه دارد»، «آمریکا و اسراییل در تدمر و ادلب و حلب همدست شدند» و.... این نگاهِ آسیب‌زا و ثابت، پیش از آن که به دنبال روشنگری و اطلاع‌رسانی باشد، داشته‌ها و خاستگاه‌های پیشین را تکرار می‌کند. در نتیجه به جای واقعیت عینی، از برساخته‌ی مفروض خود حرف می‌زند و نسخه‌ای می‌پیچد که قاعدتا به درد امروز و فردا نمی‌خورد. چرا که در این نسخه، طبیب نه کاری به رنگ رخساره و شرحِ خودبیانِ بیمار دارد، نه اعتنا می‌کند به آزمایش و اسناد. کیست که نداند تجویز نهایی در این الگوی تحلیلی، در بهترین حالت، تنه می‌زند به درجا زدن و در حالات بدتر، می‌رسد به اتلاف توان و افتادن در دامِ لجاجت و صرف هزینه‌هایی که نمی‌تواند تغییر مثبتی به وجود بیاورد. به همین خاطر است که از روز سربرآوردنِ دوباره‌ی ادلب‌نشین‌ها و حرکت آنها به سوی حلب، باز هم در ایران، با نگاهی مواجه هستیم عاری از پرسش و تردید، عاری از عدم قطعیت و سرشار از بیان قاطعانه‌ای که آمریکا، اسراییل و حتی ترکیه را، قادر مایشاء می‌داند و همه چیز را چنان سریع ارزیابی می‌کند که گویی چند قدم از روندِ تحولات هم جلوتر افتاده و چنان سرعتی دارد که از زمان هم، سبقت گرفته است!

چرا سطح تحلیل، گرفتار چنین وضعیتی است؟ آیا فقط به این دلیل که نهاد سیاست و نهاد دفاعی چنین چیزی طلب می‌کند؟ خیر. به گمانم مساله‌ی اصلی این است که پس از این همه سال، هنوز هم از رسیدن به سوالات کلان در باب بحران سوریه، هراس داریم و می‌خواهیم همه چیز، ذیل مفهوم مبهم «مقاومت» تعریف شود. بعد از این همه سال، هنوز هم طرفداران این نگرش ثابت تحلیلی، نه حاضرند سمت رویکرد هزینه – فایده رفته و نگاهی به فاکتور بیاندازند، نه آماده‌اند به راسته و تیمچه‌ای دگر بیاندیشند. غافل از این که موج تحولات سیاسی و امنیتی منطقه در این سالیان دشوار، چنان پویایی و سیالیت غریبی داشته که همواره نیازمند بازخوانی و ارزیابیِ مجدد بوده و هست.

بگذارید ببینیم؛ چرا نگرش ثابت به پدیده‌ی سوریه و تحلیل نقش کنشگران، دچار خطا می‌شود و چه نکات دیگری در مورد کنشگران این میدان، شایان تامل هزارباره است:

الف- ترکیه چه می‌خواهد؟

پیداست که هدف و غایت اصلی سیاست خارجی ترکیه در پرونده‌ی سوریه در روزهای نخست، این بود که دولت بشار اسد را سرنگون کند و یک دولت تحت امر خود را در دمشق به قدرت برساند، کردها را سه منطقه‌ی کردنشین عفرین و کوبانی و جزیره (با مرکزیت قامیشلو) مهار کند، یک بازار مصرف بزرگ در اختیار بگیرد و به زعمِ خود، در رقابت با ایرانی که عراق را تحت کنترل خود درآورده، حیاط خلوت خوب و مناسبی برای خود دست و پا کند. می‌دانیم که تیر به سنگ خورد و آنکارا با وجود صرف هزینه‌های کلان و تسلیح و تجهیز بیش از دویست هزار شبه نظامی سوری و حمایت مداوم از صدها معارض سیاسی، قشون‌کشی زمینی و حملات هوایی، اشغال بخشی از خاک سوریه و حتی حمایت از ساختاری به نام دولت موقت مخالفین سوری خارج از کشور، باز هم به نتیجه نرسید و چهار میلیون آواره‌ی سوری هم روی دست دولت اردوغان ماند. در نتیجه ترکیه مسیر بازی‌اش را تغییر داد و حالا نزدیک به سه سال است که انرژی خود را روی عادی‌سازی رابطه با بشار اسد متمرکز کرده است. اما از نگاه تحلیلگرانِ عجول ما، گویی ترکیه چنان کنشگر قدرتمندی است که اولا دچار هیچ شکستی نشده و درس عبرت هم نگرفته است و دوم این که می‌تواند در سوریه، هر کاری که مطلوب منافعش باشد انجام دهد و سوم این که کل معارضین سوری نیز غلامانی هستند که ریموت آنها در دستان اردوغان و ابراهیم کالن است! حال آن که این نگاه، با واقعیت عینی انطباق ندارد. نشان بدان نشان که به محض جدی شدن تلاش ترکیه برای عادی‌سازی روابط با دمشق، بسیاری از معارضین سوری، پرچم ترکیه را پاره کردند و در حوزه‌ی داخلی نیز، حضور آوارگان سوری، برای دولت اردوغان، عملا به یک معضل ملی تبدیل شده است و مهمترین دغدغه‌ی کنونی آنکارا، ممانعت از تثبیت و مشروعیت یافتن ساختار سیاسی کردهای هوادار اوجالان است. به عبارتی روشن، ترکیه آن قدرت و کنشگر توانا و فعالی نیست که بتواند به راحتی در میدان سوریه نقش آفرینی کند و کار خود را جلو ببرد.

سوال اینجاست: مگر رویدادهای ادلب، حلب و حما، به نفع ترکیه نیست؟ صد البته در میان مدت به نفع ترکیه است و در حال حاضر، اعتراضی به سیر اتفاقات ندارد. اما چنین چیزی به این معنی نیست که تمام این پروژه با کارفرمایی آنکارا صورت گرفته باشد. کما این که گلایه‌ی اصلی اردوغان در تمام سالیان گذشته، این بوده که آمریکا و اروپا، اعتنایی به طرح‌ها و پروژه‌ها و نگرانی‌های آنکارا ندارند و به اندازه‌ی کافی، ترکیه را در این بازی بزرگ شرکت نداده‌اند!

طرح موضوعات بالا بدین معنی نیست که ترکیه را در این ماجرا به عنوان عنصری ناتوان، خنثی و دور از صحنه تصور کنیم. خیر. اساسا ویژگی عمده‌ی ترکیه این است که در پرونده‌ی سوریه، برخلاف ایران و روسیه، همواره با همه کار کرده است. از سویی با اعراب و ترکمان‌های اخوانی بوده، از دیگر سو با اعراب سکولار و لیبرال کار کرده، در گوشه‌ای دیگر با بخشی از کردها متحد شده و از آنان حمایت کرده، گروه‌های متعدد معارضین مسلح را زیر یک چتر واحد، تسلیح و سازماندهی کرده، گاه با آمریکا همدست شده و گاه با ایران و روسیه در آستانه، گرم گرفته، چشمان خود را بر تردد تکفیری و تروریست بسته و در شرایطی هم که در تنگنا قرار گرفته، با استخبارات سوریه پشت میز نشسته است!

یکی دیگر از مهمترین اقدامات یا به تعبیری درست‌تر، یکی از بی‌اقدامی‌های ترکیه در سوریه، تعلل در مورد پرونده‌ی ادلب بوده است. ترکیه چند سال متمادی در جریان مذاکرات آستانه، بر سر چند و چون خروج افراطی‌ها از ادلب، بازی درآورد و ایران و روسیه را سرگرم کرد. (بخوانیم روسیه و ترکیه با هم نزدیک‌تر بودند و نگرانی تهران و دمشق درباره‌ی ادلب را نادیده گرفتند.)

ب- آیا روسیه نگران است؟

بیاییم یک بار دیگر این واقعیت به ظاهر ساده را به یاد بیاوریم که نگاه ترکیه به سوریه، با نگاه ایران به سوریه تفاوت ماهوی دارد.

اگر چه دولت و حزب بعث سوریه بر اساس یک سنت تاریخی طولانی، همواره به مسکو نزدیک بوده، اما حقیقت ماجرا این است که اگر خیال روسیه از بابت تداوم امکان استفاده از پایگاه هوایی نزدیک به لاذقیه و پایگاه دریایی طرطوس راحت باشد، عملگرایانه رفتار خواهد کرد و لابد مشکل چندانی با سقوط دولت اسد نخواهد داشت! ضمن این که فراموش نکنیم از منظر کرملین، موضوع اوکراین، دریای سیاه و تحرکات شرق اروپا، به مراتب مهمتر از خاورمیانه است.

روسیه خیلی خوب می‌داند، بخش مهمی از افراطیون ادلب‌نشین، از چچنی‌ها و قفقازی‌هایی هستند که بهتر است لطف کنند و به زادگاهشان بازنگردند! باور کنیم چین هم به اویغورهای حاضر در میدان ادلب، چنین نگاهی دارد.

ج- تصمیم آمریکا و اسراییل چیست؟

هنوز به طور روشن، از مفاد و محتوای اهداف سیاست خارجی آمریکا در سوریه اطلاع نداریم. اما واضح است که ماندن در سوریه و تداوم همکاری استراتژیک با قسد و کردهای شمال و شرق سوریه، از اولویت‌های پایدار آمریکا نخواهد بود و سازش بین آمریکا و ترکیه، به مراتب محتمل‌تر از گره‌افکنی در سوریه است.

 در باب اسراییل نیز می‌توان گفت؛ از ۷ اکتبر بدین سو، هیچگاه دولت اسد به شکل روشن و قاطعانه علیه اسراییل موضع‌گیری نکرد، در خیابان‌های دمشق و حلب به منظور حمایت از مردم غزه راهپیمایی ندیدیم و اسراییل در لبنان و فلسطین آن قدر یاسمن دارد که صنم سوری از یادش برود. اگر اسراییل واقعا در ادلب و در میان مخالفین اسد، آن قدر نفوذ و توان اعمال سیاست داشت، قبلا چرا دست به چنین اقدامی نمی‌زد؟

د- گذار از بعثیسم، رویای ناممکن

در آخر بد نیست یک بار دیگر از خودمان بپرسیم: دولت بشار اسد در سوریه، دقیقا چه موقعیت و جایگاهی دارد؟ آن تشکیلات عظیم و چندگانه‌ی استخبارات، آن همه هزینه برای ارتش سوریه و شبه نظامیان هوادار اسد، دقیقا چه فایده‌ای داشته است؟ چرا ارتش سوریه به این راحتی از حلب و حما عقب نشینی کرد؟ چرا در بیانیه‌ی رسمی سوریه، به این اشاره شده که «به کمک متحدین» ثبات و امنیت را تامین خواهد کرد؟ آیا سوریه یک دولت تحت‌الحمایه و کفیل است؟ اینها سوالاتی هستند که سالهاست بی‌پاسخ مانده‌اند و هنوز هم حاضر نیستیم بر سر این موضوع صحبت کنیم که کارکرد حقیقی بعثیسم سوری و در راس قدرت ماندن یک حکومت خاندانی چیست و چرا نمی‌تواند برای ثبات این کشور کاری کند. ایا اعمال قدرت و حاکمیت، آن قدر امر ساده و آسانی است که تنها با اتکا به انتخابات نمایشی و رانت خانوادگی قابلیت استمرار داشته باشد؟ اگر در طول ۱۳ سال گذشته، دولت اسد حاضر می‌شد قدم در یک فرایند اصلاحات سیاسی و حقوقی بگذارد و از آن رویه‌ی تنگ‌نظرانه و نابسامان خارج شود، چه بسا کار به شرایط دشوار امروز نمی‌کشید یا سربازان سوری، انگیزه‌ای برای دفاع داشتند و صحنه را ترک نمی‌کردند.

تمام شواهد، گویای این است که استمرار حمایت از دولتی که از پسِ بدیهی‌ترین وظایف خود بر نمی‌آید و در باتلاق ناکارآمدی، تورم و عجز در اعمال حاکمیت درمانده است، مصداق بارزی از پرداخت هزینه‌های کلانِ نگهداری از فیل سفید است. آن هم در شرایطی که پیامدهای ۷ اکتبر؛ فلسطین، لبنان، ایران، عراق و سوریه را با ترتیبات منطقه‌ای نوینی روبرو کرده است. خبرآنلاین

تبلیغ

ارسال دیدگاه شما

روزنامه در یک نگاه
ویژه نامه
تبلیغ پرتال استانداری خراسان شمالی
بالای صفحه