ترختی ما و سرمایهگذاری
یادداشت - دکتر برات شمسا
جلب سرمایه برای آبادانی استان آداب خاصی دارد. بخشی از این آداب میتواند ظرفیتهای خوبی در ولایت باشد که هم در طبیعت و هم در بعد انسانی آماده است. اما مهمترین عنصر در جذب سرمایهگذار، کرامت است؛ مولفهای مهم که پیونددهنده بین کارگزار دولت و سرمایهگذار است. این پیوند وجود ندارد! به عبارت دیگر، کارگزاری که باید دنبال سرمایه گذار؛ برود؛ نمیرود که از جایش تکان نمیخورد و پشت میزش نشسته و منتظر ورود سرمایه به استان است!
به عنوان مثال، درخواست بندر خشک که در سفر اخیر هیئت دولت به استان تصویب شد، آیا دولتها بودند که ایده را دادند و دنبالش رفتند یا اتاق بازرگانی؟ حالا با وضع روانشناختی ما، ترختی که داریم با دیگران فرق دارد؛ باید سرمایهگذاران ما که در شمال خراسان کم نیستند، احترام و کرامت ببینند تا بتوانند به چرخه سرمایهگذاری بپیوندند. اگر روند جذب سرمایه در شهرهای شمال خراسان را بررسی کنیم، خواهیم دانست که سرمایهداران بومی ما نسبت به حکومتها و دولتها محافظهکارتر بودهاند. یکی از دلایل این موضوع، فاصلهای است که همیشه بین آنها وجود داشته است؛ حاکمان شادلوها و زعفرانلوها در بین عشایر و روستاها بودهاند و کمترین حضورشان فقط در حد عمارت حکمرانی در شهرها و سواره نظام چندصد نفری تأمینی بوده است.
علاوه بر این، برپایی جنگ و درگیری بین خانات مهاجرکرد با گرایلیهای ترک در شهرها بر تضادها افزوده و هنوز هم ول کن ما نیست. بعد از اختلافات نابخردانه خانات قوچان و بجنورد که بسیاری از فرصتها را از ما گرفت، باید به ژئوپلیتیک سرحداتی ما و راهزنیهای مداوم که امنیت نیمبندی را نصیب ما ساخت، توجه کنیم.
به قول مرحوم عطاردی قوچانی، وجود پیاپی شورشهای زیاد، به ویژه در دوره قاجار، در شمال خراسان ما رخ داد. بعد از پایان قاجار، تخته قاپو کردن عشایر و خانات در آغاز پادشاهی رضاخان نیز دامن ما را گرفت و تداوم یافت. زنجیرهای از قیامهایی همچون کلنل پسیان، لهاک خان مازنی، خدو (خداداد) و ذولفو (ذوالفقار) و... نیز بر اوضاع افزودند. بسته شدن راه عشقآباد و تکاپوهای شوروی در شمال شرق، دوباره ثبات و امنیت را سلب کرد و ما همچنان غالباً دکانداری کردهایم و تجارت خرد داشتهایم.
وقتی رضاخان رفت و به دوره پهلوی دوم رسیدیم، چند جذب سرمایه صورت گرفت که عمدتاً با دوز و کلک و امتیاز بود. مهمترین آنها ورود هژبر یزدانی بهایی، اولین کلاهبردار سیستم بانکی از بخش خصوصی غیربومی به منطقه ما تا قبل از انقلاب بود. در دوران جدید که شکوفایی اساسی نسبت به قبل از دوره خود داشت، برخی صنایع به بجنورد، اسفراین و جاجرم آمدند که تقریباً همگی دولتی بودند.
هنوز هم سرمایههای بخش خصوصی خود استان که توانمند هم هستند (غیر از خارج از استان) وارد فاز اجرایی نشدهاند. این نکات نشان میدهد که دولتیها منتکش بخش خصوصی بومی نبودهاند و آنها هم کرامتی ندیدند. هر دو بخش بر ترختی ماندند و این بخش مشارکت جدی برای عمران و آبادانی انجام نداد.
با توجه به مشکلات دیوانسالاری مبتلا به ملی، در استان باید به گشودگی و دیدن افق توجه کرد. باید ذهنیت تاریخی (ساختاری) را مورد نظر قرار داد و افزون بر آن، حفظ کرامت افراد سرمایهگذار بومی بخش خصوصی را نیز مد نظر داشت. باید خم شدن، تعظیم و نیم ترخت شدن دولتیها را حساب کرد و طلب کرد که چگونه با تکریم این عنصر روانشناختی ترخت بودن بخش خصوصی را حل کرد.
کلام آخر اینکه؛ قطعاً اگر در این وضعیت، دولتیها منتکش بخش خصوصی بومی شوند، سرمایهگذاران استان که کم هم نیستند، کاربلد هستند، تحصیلات دارند، تخصص دارند، دنیادیدهاند و عرق وطنی دارند، با کرامت و احترام میلی پیدا خواهند کرد تا دو قران پول خود را به شهر و دیار خود بکشانند و در بخشهای تولیدی و صنعتی سرمایهگذاری کنند تا منطقه بومی ما را با پول و سرمایه خود سربلند کنند. شاید با این پیشقدمی بتوانند غیربومیها را نیز به عمران و آبادانی ولایت ما جذب کنند.