سرمقاله
مسئله مذاکرات ایران و آمریکا همواره یکی از موضوعات حساس و پراهمیت در صحنه سیاست داخلی و خارجی ایران بوده است. در حالی که دو دهه گذشته شاهد فراز و نشیبهای بسیاری در روابط تهران و واشنگتن بودهایم، آینده این مذاکرات همچنان نامشخص و پرابهام است. در این سرمقاله، به بررسی دیدگاههای مختلف درباره مذاکرات، چالشهای اقتصادی و سیاسی پیش رو، و تأثیر تحولات منطقهای بر این فرآیند خواهیم پرداخت.
گروهی از موافقان مذاکره با آمریکا بر این باورند که دیپلماسی و گفتگو میتواند به کاهش تنشها و لغو تحریمهای اقتصادی منجر شود. از نظر آنها، تعامل با قدرتهای بزرگ، از جمله آمریکا، میتواند دسترسی ایران به بازارهای جهانی، جذب سرمایهگذاری خارجی، و بهبود وضعیت اقتصادی کشور را تسهیل کند. آنها استدلال میکنند که تجربه برجام نشان داد که دیپلماسی، هرچند پرچالش، میتواند به نتایج ملموسی مانند رفع موقت بخشی از تحریمها منجر شود.
در مقابل، مخالفان مذاکره معتقدند که اعتماد به آمریکا اشتباهی استراتژیک است. آنها به تجربیات گذشته، از جمله خروج یکجانبه آمریکا از برجام، اشاره میکنند و بر این باورند که واشنگتن بهدنبال تضعیف حاکمیت ایران و تحمیل سیاستهای خود است. این گروه همچنین به این نکته تأکید دارند که مذاکره از موضع ضعف میتواند فشارها را افزایش داده و زمینهساز امتیازدهیهای غیرقابل جبران شود.
یکی از محورهای اصلی در بحث مذاکرات، مسئله اقتصاد ایران و تأثیر تحریمهاست. برخی مسئولان داخلی بر این باورند که ایران میتواند بدون نیاز به سرمایهگذاری خارجی، رشد ۸ درصدی را تجربه کند. این نظریه، اگرچه جذاب به نظر میرسد، اما در عمل با چالشهای متعددی روبروست.
اقتصاد ایران به دلیل تحریمها و مشکلات ساختاری از کمبود سرمایهگذاری، فرار سرمایه و ضعف در زیرساختهای صنعتی رنج میبرد. در چنین شرایطی، تحقق رشد پایدار بدون رفع تحریمها و جذب سرمایه خارجی دشوار به نظر میرسد. هرچند توسعه اقتصادی بر پایه توان داخلی ایدهای مثبت است، اما اجرای آن نیازمند مدیریت کارآمد، مبارزه با فساد و اصلاحات اساسی در سیاستهای اقتصادی است؛ امری که در سالهای اخیر کمتر شاهد آن بودهایم.
در کنار نقش آمریکا، تروئیکای اروپایی (آلمان، فرانسه، و بریتانیا) نیز نقشی کلیدی در مذاکرات با ایران ایفا میکنند. این کشورها که همواره تلاش کردهاند میان تهران و واشنگتن نقش میانجی را ایفا کنند، اکنون تحت فشارهای داخلی و بینالمللی برای اتخاذ مواضع سختگیرانهتر علیه ایران قرار دارند. یکی از ابزارهای بالقوه در دست اروپاییها، فعالسازی مکانیسم ماشه است که میتواند به بازگشت تمام تحریمهای سازمان ملل علیه ایران منجر شود.
ایران تاکنون توانسته است در برابر فشارهای تروئیکا مقاومت کند، اما تداوم این مقاومت به شرایط داخلی کشور، تحولات منطقهای، و تصمیمات بازیگران خارجی بستگی دارد. فعال شدن مکانیسم ماشه میتواند شرایط را بهمراتب پیچیدهتر کرده و مسیر مذاکرات را دشوارتر سازد.
یکی از سؤالات بنیادین درباره وضعیت کنونی ایران این است که چه میزان از مشکلات اقتصادی به سیاستهای داخلی و خارجی کشور مربوط میشود؟ تحریمها بدون شک نقش مهمی در محدود کردن اقتصاد ایران ایفا کردهاند، اما نمیتوان از تأثیر سیاستگذاریهای ناکارآمد داخلی چشمپوشی کرد. ساختار ناکارآمد بانکی، وابستگی شدید به نفت، و فساد گسترده از جمله عواملی هستند که اقتصاد ایران را بهشدت آسیبپذیر کردهاند.
در این میان، اگرچه رفع تحریمها میتواند فشاری را از دوش اقتصاد بردارد، اما بدون اصلاحات ساختاری و مدیریت کارآمد، اثرات آن محدود خواهد بود. به عبارت دیگر، لغو تحریمها شرط لازم برای بهبود اقتصاد است، اما بهتنهایی کافی نیست.
تحولات منطقهای، از جمله سقوط بشار اسد در سوریه یا تغییرات سیاسی در لبنان، نیز میتواند تأثیرات مستقیم و غیرمستقیمی بر مذاکرات ایران و آمریکا داشته باشد. از یک سو، این تحولات ممکن است نفوذ ایران در منطقه را کاهش داده و موضع تهران در مذاکرات را تضعیف کند. از سوی دیگر، تغییرات منطقهای میتواند به بازتعریف روابط ایران با کشورهای همسایه و قدرتهای جهانی منجر شود.
بهعنوان مثال، تغییر در وضعیت سیاسی لبنان پس از ریاست جمهوری میشل عون و تحولات سوریه میتواند به افزایش فشار بر ایران و کاهش اهرمهای منطقهای آن منجر شود. به عنوان مثال در زمان اولین سخنرانی جوزف عون به عنوان رئیس جمهوری در پارلمان لبنان، نمایندگان امل و حزب الله از دست زدن و تشویق او خودداری می کردند به ویژه وقتی وعده داد و تاکید کرد سلاح باید انحصارا در دست دولت باشد. این در حالی است که آمریکا و متحدانش همواره از ابزار تحولات منطقهای برای افزایش فشار بر ایران استفاده کردهاند. بنابراین، ایران باید در سیاستهای منطقهای خود تجدیدنظر کرده و با واقعبینی بیشتری عمل کند.
با توجه به تمام این عوامل، آینده مذاکرات ایران و آمریکا همچنان نامشخص است. موفقیت یا شکست این مذاکرات به عوامل متعددی از جمله اراده سیاسی طرفین، توانایی ایران در مدیریت فشارهای داخلی و خارجی، و تحولات بینالمللی بستگی دارد. در نهایت، آنچه اهمیت دارد، تأمین منافع ملی و بهبود وضعیت معیشتی مردم است.
ایران باید در تصمیمگیریهای خود میان تعامل با جهان و حفظ استقلال ملی توازن برقرار کند. هرچند مذاکره یک ابزار است، اما شرط موفقیت آن، اتخاذ رویکردی هوشمندانه و واقعبینانه است که به جای تمرکز بر اختلافات، بر منافع مشترک تأکید کند. در غیر این صورت، فرصتهای پیش رو از دست رفته و مشکلات اقتصادی و سیاسی کشور ادامه خواهد یافت.
آینده مذاکرات ایران و آمریکا به تصمیمات راهبردی امروز بستگی دارد. هرچند راه پیش رو دشوار و پرپیچوخم است، اما با اتخاذ تصمیمات درست و شجاعانه، میتوان به آیندهای روشنتر امیدوار بود.