ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
اطلاع رسانی

با توجه به افزایش هزینه‌های تولید روزنامه در چند ماهِ اخیر، و تلاش ما در راستای ادامه انتشار روزنامه «اترک» به‌روال معمول و حفظِ کیفیت و تیراژ روزنامه، ناگزیر به حذفِ امکان بازدید رایگان سایت و به‌تبع آن فروشِ آنلاین مطالب از طریق سایت هستیم. بنابر وضعیتِ اقتصادی اخیر، خاصه گرانی و نبودِ کاغذ موردنیاز برای انتشار روزنامه، در صورتی‌ که متقاضیِ بازدید از سایت روزنامه هستید و جهتِ یاری به امر فرهنگی و امکان ادامه انتشار روزنامه در این مسیر نیز ما را همراهی کنید.

چانچه تا اکنون عضو سایت نیستید، بر روی گزینه ثبت نام کلیک کنید.

چنانچه قبلا ثبت نام کرده‌اید، بر روی گزینه ورود به سایت کلیک کنید.

خبرهای روز

نگاهی به زندگی سردار معزز

پس از درگذشت یارمحمدخان در تاریخ 24 شوال 1321ق، پسرش عزیزالله خـان بـا اینکـه سـومین پسر یارمحمدخان بود پس از پدر، بنا به وصیت و خواست او، قدرت را در دست گرفت. وجود دو برادر بزرگترش که از معلومات خوب و نیز مهارتهاي نظامی بالایی برخوردار بودند نتوانسـت منصب ایلخانی را به خود اختصاص دهد. علت محرومیت دو پسر بزرگتر یارمحمـدخان از رسـیدن بـه چنین مقامی به دلیل عدم اصالت خانواده مادریشان بود( غیرکرد) دو فرزند بزرگتر یارمحمدخان از رسیدن به حکومت محروم شدند، اما مادر عزیزالله خان، بدربی بی، دختر نجف خان از طایفۀ کرد قانکـانلوي اسـفراین و دخترخالـۀ یارمحمدخان بود و این موضوع، امتیازي براي عزیزالله خان در انتصاب به مقام ایلخانی پس از پـدرش محسوب میشد.

یادداشت – دکتر برات شمسا

انتخاب عزیزالله خان به عنوان جانشین توسط یارمحمدخان، باعث شورش سـلیمان خان و سازماندهی نیروهاي کرد و ترکمن، توسط او علیه پدر شد. البته، سلیمان خان، توسـط پـدر بـه قتل رسید.( در مقاله فرزندکشی اشاره کردم)

هنگامی که عزیزاالله خان، حکمرانی بجنورد را در دست گرفت در حـدود بیسـت وسـه سـال داشـت. گرچه، اطلاع دقیقی از تاریخ تولد او وجود ندارد، اما این موضوع را مـی تـوان از گـزارش کلنـل ییـت درباره کشته شدن سلیمان خان- برادر عزیزاالله خان- دریافت، زیرا ییت در همین گزارش که مربوط به سال 1314ق، (1897م،) میشود، اشاره دارد که در آن هنگام عزیزاالله خان، شانزده ساله بوده است.

این تفصیل میتوان احتمال داد که او تقریباً متولد 1298ق، (1881م) بوده و در بیسـت وسـه سـالگی، امور حکومتی و ایلخانی منطقه را در دست گرفته است. یارمحمدخان در هنگام حیاتش، بسیاري از امور حکومتی منطقۀ خود را به عزیزاالله خان واگذار کرده بود تا به این وسیله، او بتواند تجربیات ایلخانی و انجام امور حکومتی را بـه دسـت آورد. یارمحمدخان در هنگام اولین مسافرتش به تهران در سال 1307ق، (1890م)، عزیـزاالله خـان را به عنوان نایب الحکومۀ بجنورد منصوب نمود.

این توجه در سالهاي پایانی عمر یارمحمدخان به پسرش عزیزاالله خان بیشتر شد. به گونـه اي کـه او پس از مراجعت از اروپا در سال 1319ق، (1902م)، اختیار قسمتی از امور حکومتی را به جانشین خود، عزیزاالله خان که در آن هنگام در حدود بیست و دو سال داشت، واگذار نمود و خود به کارهـاي نیمـه تمام، مثل عمران و اتمام قلعۀ محمدآباد مانه و ساختن مقبرة شخصیش در «بش قـارداش » مبـادرت نمود.

کلنل ییت، کنسول انگلیس در مشهد که در آن هنگام در بجنورد به سر میبـرد در ایـن بـاره اینچنین اشاره دارد:

«سلیمان خان و برادر بزرگترش نصرت االله خان که به ترتیب بیست ودو و بیست وچهار سـاله بودنـد و مادرهایشان از تراکمۀ کوکلان بودند و هر دو زیردست برادر سومشان که جوان شانزده ساله بودند که جانشین پدر و عنوان ایلخانی را داشت. راجع به سلیمان خان بایستی گفت که تمـام کارهـاي سـخت خـارج بـه عهده او بود و اگر خبر عداوت هاي یاغی میرسید او بود که بایستی به تعقیب میرفت. ولی بـا تمـام ایـن زحمات در ردیف پایینتر از برادر کوچکتر قرار داشت

نه سالگی و درجه سرتیپی

عزیزاالله خان در دوران حیات پدر، موفق به گرفتن القاب و عناوین چندي شد. دربـاره رسـم و شـیوه لقب گرفتن در دوره قاجار باید به این نکته اشاره کرد که بسیاري از این القاب، عناوینی، توخالی بودند و به تمام کسانی که لیاقت استفاده و داشتن صفت و لقب مذکور را داشته یا نداشتند، اعطا میشد. بـه عنوان نمونه در دورة ناصرالدین شاه که اتفاقاً عزیزاالله خان نیز چند لقب خود را در همـین دوره گرفـت. شاه براي هر فرمانی که به جهت دادن القاب صادر میکرد مقادیر قابل ملاحظه اي پول دریافت میکرد و منشی و کاغذخوان حضور معمولاً روزي ده تا بیست فرمان از این نـوع صـادر مـی کـرد و ایـن اما در دوره مظفرالدین شاه، کار گرفتن القـاب یکی ازشیوه های منابع کسب درآمد شاه و اطرافیانش بود به جایی رسید که براي داشتن آن، صدور فرمان شاه نیز در این خصوص لازم نبـود و هـر کـس، هـر لقبی دوست داشت به خود یا دیگران مـی داد.

اولین درجه و لقبی که عزیزاالله خان به داشتن آن نایل شد در حدود نه سالگی و درجه دوم سـرتیپی بود. سرتیپی، یک منصب نظامی بود و سرتیپ به کسی اطلاق میشد که در رده هاي نظـامی ایـران، بالاتر از سرهنگ و پایینتر از امیرتومان قرار داشت و سرتیپ خود به سرتیپ اول، دوم و سـوم و... تقسیم میگشت.

با رشوه پنج هزار تومانی؛ عزیزالله سالارمفخم شد

آشفتگی و بی نظمی دستگاه نظامی و اداري ایران در دوره قاجار از اعطاي این لقب به یک پسر بچه نه ساله به خوبی آشکار میشود، زیرا این موضوع نشان میدهـد کـه گذرانـدن مراتـب نظامی و نظایر آن، هیچ تاثیري در گرفتن درجه هاي نظامی در ایران نداشته است. یارمحمدخان وقتی در سفر دومش به تهران که در سال 1312ق، صورت گرفت از عزیزاالله خان کـه در آن هنگام تقریباً 14 سال داشت، صحبت میکند نام او را با عناوین و القاب عزیزاالله خان ایلخـانی و  عزیزاالله خان سهام الدوله امیرتومان میآورد. لقب سهام الدوله؛ عنوان موروثی شادلوها بود و نخستین کسی که به این عنوان ملقب شد جعفرقلی خان ایلخانی و سپس حیدرقلی خان و پس از آن یارمحمدخان بود.

دربارة لقب امیرتومان نیز باید اشاره کرد که این منصب، یکی از مناصب نظامی بود. دسته هاي سوارة نظام در دوره قاجار به واحدهاي هزارنفري تقسیم میشد. هر واحد هـم از ده گروه صدنفري تشکیل و هر گروه نیز به نوبۀ خود به ده جوخۀ ده نفري تقسیم مـی شـد . در ارتـش امیرتومان؛ فرمانده یک لشکرصدهزارنفری بود. نکته مهم درباره این لقب هم این است که این عنوان عزیزاالله خان هم به هیچ وجه با واقعیتهاي موجود و فرماندهی او بر لشکري صـدهزار نفري مطابقت نداشت.  

عزیزاالله خان در سال 1314ق، که تقریباً شانزده سال داشته درجۀ میرپنجی که معادل میجـر ژنـرال بوده راکسب کرد. دربارة این درجۀ نظامی نیز باید توضیح داد که میرپنج، صـاحب منصـبی بـالاتر از مین باشی یا سرتیپ و پایینتر از امیرتومان بود. این القاب، هیچ تطابقی با واقعیت ها نظامی و اداري ایران دوره قاجـار نداشتند.

عزیزاالله خان پس از جانشینی پدر و به دست گرفتن امور حکمرانی بجنورد در سال 1325ق، در دورة اسـتبداد صـغیر بـه عنـوان سالارمفخّم ملقب شد. دربارة دو عنوان سردار و سالار باید گفت که این دو عنوان که نظامی بوده و براي تعداد زیادي از رجال دوره قاجار با پسوندهاي مختلف استفاده میشده است. نظیر: سردار معظم، سردار منتصر، سردار مفخم، سردار معزز، سالار جنگ، سالار منتصر و غیـره . دلیل تقاضاي فراوان براي یک لقب و یا استفاده مکرر آن،گاهی به یک عنوان براي افراد متعددي به کار میرفت که البته خوشایند عده اي نبود.

حوزه حکمرانی سردار معزز، سرحدات ایران از حدود کلات و چهچهه تا استرآباد را شامل مـی شـد و حوزه نفوذ و قدرت او تا استرآباد، شاهرود، جاجرم، نردین، جوین، سبزوار و اسفراین نیز گسـترده شـده بود. سردار معزز براي انتصابش به مقام حکمروایی و سرحدداري، ابتدا 30 هـزار تومـان بـه حکومـت مرکزي پرداخت که 5 هزار تومان آن به خاطر به دست گرفتن امور اسفراین بود. او پانزده هزار تومـان از این مبلغ را از خزانۀ خودش پرداخت نمود و بقیه را نیز از بانک روس وام گرفت. سردار معزز بعـدها، هنگامی که جهت دیدار با امیرخان سپهسالار، برادر عین الدوله به شاهرود احضار شد در مقابل پرداخت هشت هزار تومان دیگر، حکومت گرگان و لقب سالار مفخّم نیز به او تفویض شد.

نقش سردار معزز در حادثه باشقانلو

رقابتهاي میان خان هاي کردشمال خراسان، مانند سایر نقاط ایران در دوره قاجار از عوامل اصلی ایـن حادثه ذکر شده است. به گونه اي که اشاره شده است: علت اصلی حملۀ ترکمن ها به روستاي چنگـان و به اسارت بردن نوامیس باشقانلو به این دلیل بوده است که سردار معزز که برادرش، دامـاد شـجاع الدوله بود، با این اقدام در نظر داشت تا امیرحسـین خـان را حـاکمی ضـعیف و نـاتوان در اداره امـور قوچان نشان دهد و ثابت کند که این فقط خانات شادلو و نیروهاي آنان هستند که میتواند از عهده چنین کاري برآیند. شواهد نشان میدهد که سردار معزز در پیش آمدن چنین اتفاقی، بی تقصیر نبوده است. در همین باره، در روزنامۀ مجلس از قول شخصـی بـه نـام میرزا سید علیخان، نوة میرزا جعفرخان مشیرالدوله، یکی از مأموران چاپارخانۀ خراسان و عشق آباد کـه سابقاً مأموریت گمرك خانۀ سرحد ترکمنان یموت را عهده دار بوده، آورده است کـه وقتـی ایـن فـرد، علت حملۀ ترکمنان را به روستاي چنگان و به اسارت بردن نوامیس باشقانلو جویا شد دو تن از رؤساي ترکمنان به نامهاي شیخی خان و صاطلیق خان که رهبري این هجوم را نیز بر عهده داشتند در پاسخ به سؤال میرزا سید علیخان، نامه هاي را به زبان ترکی به خط و مهر سردار معزز نشان دادند کـه در آن، در ضـمن، سـردار  حاکم بجنورد از این گروه از ترکمنان خواسته بود تا طایفه زعفرانلو را غارت کننـد .

معزز براي تسهیل کار ترکمنان به هماهنگی ها و تمهیدات لازم نیـز اشـاره کـرده و نوشـته بـود کـه همچنین شـیخی خـان و صـاطلیق  راهنماها و بلدهاي راه هم آماده نشان دادن مسیر به آنها هستند.

خان درباره نحوه غارت و نقش سالار و سهم او از این دزدي و آدم ربایی اشاره نموده بود که: «ما هم پنجاه نفر سوار شدیم آمدیم شوقه وردي خان و بداغ و مراد مرگان از سـوارة گـوکلان بـه گفتۀ سالار همراه ما آمدند. به هر سرحدي که میرسیدیم بلد همراه ما میآمد. یـک نفـر از آدم هـاي خود سالار همراه ما از قتلیش آمد تا اینکه رفتیم نزدیک قتلیش ایـن اسـیرها را آوردیـم پنجـاه هـزار تومان نقد و چهل شتر و دویست گوسفند حق اشتراك سالار را از خودمان دادیم، یکصد تومان هم به ورثۀ آدم سالار که در این شلوغی کشته شده بود دادیم».

این نقشه، حسابگرانه و دقیق طراحی شده بود. به گونه اي که در هنگـام عبـور ترکمنـان از تنگـۀ قتلیش، شصت نفر سواري که مأمور حفاظت از این تنگه بودند، مانع بازگشت ترکمنان نشدند و وقتـی اهالی روستا در صدد برآمدند که خود با ترکمنان به مقابله برخیزند سواران سردار معزز با آنان برخـورد کرده و مانع کارشان شده و این گروه را دست بسته بردند. ترکمنان یموت پس از بازگشـت بـه آخـال، اسرا را به طایفۀ دیگري فروختند.

واکنش دولت در مقابل اسارت نوامیس باشقانلو

بالاخره با تلاش خانواده هاي اسرا و حضور دو تن از آنان به نـام هـاي یوسـف و علـی در تهـران و گروههاي دیگري از ایرانیان که از این اقدام مذموم و ناپسند به شدت متاثر بودند، خبر اسارت زنـان و دختران باشقانلو به گوش عین الدوله، صدراعظم وقت رسید. عین الدوله با آگاهی از دخالت سردار معـزز در این جریان، او را مکلّف نمود تا اسرا را به هر طریقی که شده، پس بگیرد. با اهمال او از این اقـدام، صدراعظم، مروخان ترکمن، ملقب به رشیدنظام را با چند سوار مأمور نمود تا حاکم بجنورد را به بازپس گرفتن اسرا وادار کند. با بی اعتنایی سردار، نسبت به مأمورین رشیدنظام و عدم موفقیت او، عین الدوله، علی اکبرخان یافت آبادي، سرهنگ کشیک خانه را با عده اي از نظامیان به این مأموریت گسیل داشـت.

علی اکبرخان نیز از عهده این مأموریت برنیامد و دستور بر این شد که سالار مفخّم به تهـران آمـده و او، قبل از حرکت به تهران، به مبلغ ده هـزار تومـان خواست رشوه دهد که براي عین الدوله فرستاد، اما عین الدوله، این رشوه را قبول نکرد و سردار مجبور به حضـور در تهران شد. شایع بوده که علت رد رشوه، توسط عین الدوله به این علت بوده که او، رشوة بیشتري از آصف الدوله دریافت نموده بود تا با جدیت پیگیر نقش سالار در این ماجرا شود.

قریب چهار و یا پنج ماه از حضور سردار معزز در تهران میگذشت، ولی به دلیل رشوه هایی که او به درباریان و عمال دولت میداد و نیز به این دلیل که داماد وزیرنظام بود و او از سردار حمایت میکـرد، اقدامی در مقابل حاکم بجنورد صورت نمی گرفت و استرداد اسرا نیز از او مطالبه نمی شد. تنها اقدامی که صورت گرفت این بود که به فرمان مظفرالدین شاه، سردار افخم به حکومت استرآباد منصوب شـد و مأموریت یافت تا کار استرداد و بازخرید اسرا را دنبال کند و مبلغ سی و پنج هزار تومـان هـم بـراي مخارج این کار اختصاص داده شد، ولی هیچ یک از این اقدامات در رهایی اسرا مؤثر واقع نشد.

در همین زمان، وقایع بسیار مهم دیگري در تهران و برخی دیگر از شهرستانها در حال وقـوع بـود که به رقم خوردن فصل جدید و بسیار مهمی از تاریخ ایران انجامید. ایـن وقـایع، حـوادث منجـر بـه اعلان حکومت مشروطه و مسائل مربوط به آن بود. عدم اقدام جدي دولت دربـارة اسـراي باشـقانلو و حضور یوسف و علی در تهران و بازگویی مکرر این حادثه باعث شـد تـا ایـن مسـئله نیـز بـه عنـوان موضوعی مهم در آستانه مشروطه در محافل، توسط رهبران مشروطه و مخالفـان دولـت، بـازگو و در کنار سایر مسائل، دلیلی محکم بر بی لیاقتی و ظلم و ستم عاملان حکومت و نیز ضعف دولت باشد. به عنوان نمونه در یکی از اعلامیه هاي اجتماعیون عامیون که در تاریخ 23 رجب 1324ق، منتشـر شـده، اینگونه آمده است:

«اي اهالی ایران اي فقراي کاسب ایران جمع شوید اتفاق نمایید از بذل مال و تلقی جـان مضـایقه نکنید خودتان را از دست این حاکمان خودمختار، ظالم، جبار، لامذهب، بیدین، خارج از دین محمدي علیه السلام خلاص نمایید... مگر در روزنامه قرائت نمی نمودید حـاکم بـی غیـرت قوچـان بـراي اخـذ رشوت به سر اهالی بیچاره چقدر اذیت و آزار نموده ناموسشان را بر باد داده.

 

کرد و ترکمن با هم عداوتی نداشتند

با آمدن دو نفر قوچانی- یوسف و علی- که مدعی خصوصی این پرونده بودند، مجلس کـار خـود را آغاز نمود. با سؤال از این دو فرد، توسط وزیر عدلیه، یوسف در پاسخ به نکاتی اشاره کـرد کـه بیـانگر دست داشتن سردار معزز در ماجراي غارت باشقانلوها بود. او اذعان داشت که از زمـانی کـه روس هـا، ترکمنها را تحت کنترل گرفتند آنها گرچه، گاهی به خاك بجنورد رفته و دزدي میکنند، امـا فقـط یک بار به قوچان حمله کرده اند. از سوي دیگر، علاوه بر اینکه، سردار معزز و نیروهایش پس از اطلاع از این موضوع، اقدامی براي مقابله با ترکمنان و استرداد اسرا و امـوال صـورت ندادنـد شـانزده نفـر از اهالی بجنورد نیز براي رساندن سوروسات به ترکمنان و راهنمایی آنان، همراهشان بودند بخشی از صحبت هاي یوسف در این جلسه درخصوص واقعه به اسارت رفتن باشقانلوها در پاسخ بـه وزیر عدلیه این گونه است:

«... وزیر: به حاکم بجنورد اطلاع دادید؟

یوسف: چه فایده داشت که حاکم بجنورد خودش از واقعه از پیش مسبوق بود به همان سوارها که مـا را غارت کردند نان و آب میداد.

....وزیر: خوب از چه خاکی داخل شدند؟ و از چه منازلی عبور کردند؟

یوسف: شش منزل در خاك بجنورد آمدند و اسم منـازلی کـه آمدنـد انسـت : موقـه، اینچـه، امنـد، خرتوت، راز، قتلیش و ایزمان. از قتلیش وارد ایزمان شدند که جزء خاك قوچان است. از آنجا به سـر اوه و چادر که اسمش چنگان است آمدند و ایزمان باجنگان متصل است.

...وزیر: یموت ( نام طایفه ترکمنان مهاجم) با شما چه عداوتی داشتند؟

یوسف: چند منزل فاصله بین ما و آنهاست و ما همدیگر را نمی شناسیم چه عداوتی با ما داشتند.

وزیر: از بجنورديها که 15نفر بودند و ترکمنان را همراهی میکردند میشناسید؟

یوسف: بلی یکی کد خداحسین.... دیگري کدخدا خداداد قتلیشی و غلامحسین گوکلان قتلیشی.

وزیر: فهمیدید کی سیورسات به آنها میداد؟

یوسف: دهات جلو راه که خاك بجنورد است.

وزیر: در عرض راه تفنگچی بود؟

یوسف: بلی.

سردارمعززدرتله بازجویی

وزیر: خوب انها درصدد برنیامدند جلوگیري کنند؟

یوسف: چرا دو نفر از تفنگچی ها اصغر و وکیل درصدد برآمدند، ولی کدخدا خداداد و ملامرتضی قلی و علی و حسن و غلامحسین که همه قتلیشی هستند آمده آن دو نفر را گرفته دستهایشان را بسـته در خانه حبس کردند تا نتوانند ممانعت کنند.

....وزیر: دشمن دارید؟

یوسف: خیر معامله هم داریم و با کدخدا دوست هستیم،

وزیر: خونی بین تان واقع شده؟

یوسف: خیر اینها همه بدستورالعمل حکومت بوده و همان دو نفـري کـه خواسـتند ممانعـت کننـد مغضوب سالار مفخم شده، یکی را هشتاد تومان، دیگري را سی و پنج تومان جریمه کردند.... »

استنطاق و سؤال و جواب از آصف الدوله و سردار معزز هم از همـان جلسـۀ اول آغـاز شـد . در ایـن سؤال و جوابها، آصف الدوله، سردار معزز را مسئول عبور ترکمنان از خاك بجنورد به قوچـان داشـت. آصفالدوله مدعی بود که وظیفه اش را اجرا کرده و ماجرا را تلگرافی به اطلاع دولت در تهران رسـانده است. این در حالی بود که سردار معزز، هرگونه اطلاع قبلی از حمله را انکار و اظهار نمود که ترکمنها از سرحد روسها به قوچان حمله نموده اند و نه از خاك بجنورد... .

در اینجا به بخشی از سئوال و جواب وزیر عدلیـه از آصف الدوله و سالار مفخم نیز اشاره میشود:

«وزیر: (خطاب به آصف الدوله) کی از این واقعه مطلع شدید؟

آصف الدوله: همانطور که عرض کردند توسط تلگراف شیروان.

.... وزیر: سالار مفخم تلگراف شما را چه جواب داد؟

آصف الدوله: خاطرم نیست.... میگفت از راه بجنورد نبوده و اگر بوده دنبال کرده ایم رفته اند.

وزیر خطاب به سالار مفخم: خوب اطلاع شما در این باب چیست؟

سالار: اسرا را ترکمنان دوچی که در ینگی چاي منزل دارند که خاك استرآباد است و از آنجا آمدنـد که تا محل غارت بیست فرسخ راه است؟

....وزیر: آنوقت در کجا بودید؟

سالار: در اسفراین بودم،

وزیر: خوب در این منازل غذا از کجا میآوردند؟

 

غارتگری چیزتازه ای نیست

سالار: رسم ترکمن اینست که دو به غروب مانده سوار شده شبانه داخل خاك دشـمن شـده سـحر خود را بمحل غارت رسانیده و غارت کرده فورا برمی گردد.

وزیر: از کجا وارد خاك قوچان شدند؟

سالار: از میان رود که تا محل اقامت اسرا چهل فرسخ راه است و  ده دارد.

وزیر: چگونه این دهات راغارت نکردند؟

سالار: از آنجا شبانه عبور کردند.

....وزیر: آصف الدوله به شما تلگراف نزد؟

سالار: بلی بعد از سه روز تلگراف کرد آن وقت ترکمن به خانه هم رسیده بود.

....سالار: (درباره غارتگري ترکمنان و اسارت باشقانلوها) این کارها چیز تازه اي نیست، همیشه واقع میشده است....»

لازم به ذکر است در جلسۀ دوم دادگاه در روز سه شنبه 13 جماديالاول 1325ق، (ژوئیـه 1907م،) تشکیل شد سالار مفخّم، لایحه هاي تقدیم مجلس کرد و علاوه بـر دفاعیـاتی کـه هنگـام اسـتنطاق و سؤال وزیر عدلیه داشت در آن لایحه نیز  از خود دفاع کرد. «دو فقره عرض دارم، یکی اینکه خاك بجنورد مثل خاك روسیه قلعه و قراولخانـه نـدارد و چهـل فرسخ خاك بجنورد هم محصور نیست ششصد نفر سوار بجنوردي است که دویست نفر به نوبـت سـر خدمت حاضر میباشند اگر ترکمان بختتاً وارد شوند این دویست نفر چه میتوانند بکنند باید دولت بـه حکومت استرآباد قدغن کند که از آنها جلوگیري شود.

عرض دوم: حکومت استرآباد براي مصرف قشون سالی مبلغ زیادي جنس و نقد میگیرد کـه مـانع شرارت ایل بشود ایل دوه چی سپرده به علی محمدخان کتـولی مفاخرالملـک اسـت و بـدون اطـلاع او  اقدامی نمیکنند......

نتیجه عدلیه محکومیت؛ عزیزالله خان بود

 

تبلیغ

ارسال دیدگاه شما

روزنامه در یک نگاه
ویژه نامه
تبلیغ پرتال استانداری خراسان شمالی
بالای صفحه