کریدور زنگه زور یا بازی بزرگ قفقاز
سرمقاله- رضا رحمدل دکترای روابط بین الملل و استاد دانشگاه دولتی بجنورد.
از دیرباز بازیهای بزرگ ژئوپلیتیکی چه اتحاد بزرگ روم، چین و خاقانهای ترک آسیای میانه-خزر(ترکان تورانی) علیه ایرانیان(دوره ساسانیان) رقم خورده است و چه بازی بزرگ قفقاز، همگی جدال ارادههای قدرت اند.
خصوصا بازیهای قدرت صرفا در دوران مدرن، محدود به بازیگران دولتی بسان توپ بیلیارد نیست، بلکه فرایند جدالهای زبانشناختی (همچون پان تورانیسم، پان عربیسم، پان کردیسم و غیره) تا تغییرات جغرافیای سیاسی، پدیداری ایدئولوژیها، بازارها، کریدورها و هابهای صادارتی همگی بازیگران و موقعیتهایی هستند در کنار دولتها که در ایجاد مولفههای امنیت بینالمللی و منطقهای موثرند.
تولد ژئوپلیتکی قفقاز محصول تلاقی قاره اروپا و آسیاست و از دیر باز برای صیرورت بقاء ایرانیان مهم بوده است. اما جدال بر سر تصاحب کریدور زنگهزور میان ارمنستان و جمهوری باکو، صرفا یک مناقشه ارضی و قوم شناختی میان دو دشمن دیرینه نیست، بلکه پیچیدگیهایی است که هم از ابعاد زبانشناختی و هم از منظر اقتصاد-سیاسی بینالملل حائز اهمیت است.
کریدور زنگهزور، شاه کلید بازی بزرگ قفقاز میان دولتهای منطقهای و فرا منطقهای است و بسیاری از تبعاتاش میتواند در آتیه نزدیک منافع ملی ایران را درنوردد. اگر درک درستی از یک سیاست خارجی با مولفههای اراده قدرت نداشته باشیم، قطعا با کاهش حوزه نفوذ و بالتبع از دست رفتن کیک منافع اقتصادی منطقهای در آینده دچار خواهیم شد و حتی ممکن است امنیت پرشیای بزرگ به خطر افتد.
کریدور زنگهزور بعد از جنگ دوم قره باغ (2020) الویت بالائی در سیاست خارجی ایران یافت. این کریدور در مرز ایران واقع است، حد فاصل میان دو کشور آذربایجان و ارمنستان و زنگهزور نام منطقهای در قرهباغ است که در عهدنامه گلستان از ایران جدا شد و پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی به عنوان بخشی از استان سیونیک ارمنستان تثبیت شد. پس از جنگ جهانی اول و مناقشات منطقهای، پس از آن زنگهزور از توابع استان گنجه در سال 1919 به دو بخش تقسیم شد که در نتیجه آن شهرهای لاچین قبادلی، جبرایلی و زنگیلان به خاک جمهوریآذربایجان و شهرهای گوریس، قاپان، تاتو و سیسیانبه به جمهوری ارمنستان ضمیمه شد.
اما تصرف این دالان و قطع شدن ارتباط زمینی ایران و اروپا آیا صرفا بر مساله هاب صادارتی ایران تاثیر میگذارد و دیگر عوامل در اقل تاثیر گذاری قرار میگیرند؟ پرسشی است که استراتژیستهای سیاست خارجی با آن مواجهاند؟ بدین سان این دالان در معرض جدال است چراکه آرزوی پان تورانیسم بعنوان یک ایدئولوژی نژاد گرایانه از دوره باستان اتحاد خاقانها و توسعه قدرت امپراطوری عثمانی در دوره میانه از دیرباز مطرح بوده است، تلاشی برای اتحاد بزرگ تورانی کشورهای با زبانهای آلتائی و اتحادی در جهت سیاستهای نوعثمان گرایانه ترکیه برای اهداف نظامی و اقتصادی بوده است.
از طرف دیگر تصرف این جغرافیا، هاپ صادارات انرژی (گاز) از ایران را به این دالان منتقل میکند و پروژه خط یک ناباکو برای انتقال گاز به اروپا از ایران را به مخاطره خواهد افکند. از طرفی به لحاظ تاریخی عثمان گرائی مورد حمایت اروپا (انگلیس-روسیه) بوده و رقابت ژئوپلیتیکی ایران و ترکیه از دیرباز بر سر قفقاز همیشه وجود داشته است و در قرن 21 به لحاظ اکترهای نظامی به نفوذ و حضور ناتو امکان بیشتری را در قفقاز برای نفوذ فراهم مینماید که به لحاظ ژئوپلیتیکی امکان ایجاد فشار بر ایران را برای تحت تاثیر گذاری فراهم خواهد کرد.
از طرفی جنگ اوکراین و تضعیف روسیه در این مناقشه و نیازمندی بیش از پیش روسیه به ترکیه در چانه زنی با غرب بر سر منافع دریای سیاه باعث شده که خلائی ایجاد گردد و متجاوزان را بیش از پیش انگیزه راهزنی بخشیده است. از طرفی اگر اشغال این کریدور محقق گردد، با قطع این دلان و وابستگی ایران به تورانیسم قفقازی در بلند مدت به حرکتهای تجزیه طلبانه قومی در ایران قوت خواهد بخشید که به لحاظ درونی میتواند برای انسجام ایران بسیار خطرناک باشد چراکه با وعدههای پوچ و توخالی دولتهای فریب گر، بعضی از مردمان ساده اندیش را در دام اهریمنی بدخواهانه بیاندازد.
همچنین در صورتیکه یک دولت بافر یا حائل (ارمنستان) که از هزاره گذشته که چه از دوران ساتراپهای هخامنشی و چه بعنوان یک دولت در خدمت منافع ملی ژئوپلیتکی ایران تاکنون مطرح بوده و امنیت منطقهای ایران را در کوران تاریخ حفظ کرده است مورد اشغال قرار گیرد، از بعد امنیتی (منطقهای) بسیار خطرناک خواهد بود و امکان پازل یک جنگ بزرگ و منطقهای را برای اعاده آنچه از دست رفته برای طرفین مناقشه در آینده ایجاد مینماید. ناتو و اسرائیل تلاش میکنند با درگیر کردن ایران با معضل پان تورانیسم فشار بیشتری را برای تغییر سیاستهای ایران و کاهش حوزه نفوذ منطقهای ایران اعمال نمایند که همان تداعی رقابت میان دو ابرقدرت باستان، ایران و روم است که در یک چرخه تاریخی با شکلی نو پدیدار گشته است. فرجام آنکه برای مقابله با راهبردهای تهدید آمیز، اول بایست اسلوب شناخت بحران و پیچیدگیهای آن را دانست سپس همزمان با تیز کردن چنگگهای قدرت(نظامی) به لحاظ پیچیدگیهای مختلف از اکترهای سیاسی برای تکمیل ارسال پازل پیغام جدی به طرفهای درگیر مناقشه بهره گرفت.
سیاست خارجی باتکوبه مخصوصا پس از پیروزی در جنگ پهپادها (مناقشه قره باغ 202) برای اشغال استان سینوئیک ارمنستان و تحت اختیار گرفتن دالان زنگزور مابه ازاء قرهباغ کوهستانی، رنگ واقعی تری به خود گرفته است و با رویای اتحاد تورانیستی و ایجاد مناقشههای قومی در مرزهای ایران و تحت اختیار دادن هاپ گازی (ناباکو 2) به ترکیه و با حمایت ناتو و اسرائیل و ایرانی زدائی در گستره قفقاز به لحاظ سیاست گذاریها رنگ و بوی جدیتری یافته است، هرچند که آواز تاریکی همیشه شکست خود را از نور بخاطر نخواهد سپرد، اما بی مهابا می کوشد با حمایت ترکیه (پشت صحنه ناتو) و اسرائیل این امر را محقق کند اما راهبردهای ایران چه در حوزه سیاست بین الملل و چشمان تیز عقابهای ایران (نیروهای نظامی) لحظهای در اینکه اراده قدرت خود را به کرسی بنشانند؛ تردید نخواهند کرد و اگر کودک باتکوبه خطای خود را محاسبه نمیکند و زورآزمائی را متمایل است، هزینههایی برای حامیان اش ایجاد خواهد شد که بسان دوران باستان بار دیگر در غارهای تیره و تاره خود پناه بگیرند و بسان جزایر تک افتاده به فراموشی سپرده گردند.