گردشگری یا باج گیری!
یادداشت – قاسم عطایی عظیمی
رویین، یکی از بزرگترین و بی نظیرترین روستاهای ایران است. چشمه سارهایش، معروف است و طبیعت دست خورده و بکرش، بی همتا. از سال ها پیش، مانند تمام ایران، گردشگری روستایی را در بوق و کرنا کرده اند. چندین بومگردی خوب شکل گرفته و مایه اشتغال هفت هشت نفری شده است! هنوز اما برای مردم هیچ ندارد جز در معرض خطر قرار گرفتن باغ های بالادست و کنار رودخانه. چرا؟ چون مایه تمایز رویین، باغ هایی است که وارث به وارث، کوچکتر و حالا بیشتر تبدیل به باغچه های هزار متری شده است که تپه ایی از آجر و سیمان را وسطش کاشته اند. از کوچه باغ ها چیزی نمانده. عقب نشینی برای ساخت سازه های بتنی، کوچه باغ های رویین، مهمترین میراث اجدادی ما را، از بین برده است. دیوارهای کاهگلی، سیمان شده اند و خر و گاو، جایشان را به پراید و زامیاد داده اند.
چشمه های رویین، یا خشکیده اند و یا عملا آب چندانی ندارند. چشمه کوه که می توانست مهترین و زیباترین "کوه باغ" گردشگری استان باشد، به چند درخت خلاصه شده است. چشمه "فرنگاو"( فرنگ آب) که بی هیچ خرجی می توانست پاتوق کوهنوردان و صخره نوردی باشد، حالا به آغل و آبشخور گوسفندان تبدیل شده است. کافی بود که این دو گنجینه مهم را دستکاری نکنند. چشمه های زربیدان، میام، جنی، هفت ریگ و... از اینها بدترند. دست درازی و دستکاری ما، میراث اجدادی مان را به نابودی کشانده است.
آنچه میتواند رویین و دیگر روستاها را رونق بخشد و مایه رشد اقتصادی اش شود تنها چند درخت و رودخانه ایی نه چندان تمیز نیست. بلکه داشته های بی بدیلی است که دیگران ندارند. خانه های روستایی پلکانی، خانه های دالانی که کم کم محو میشوند، ساباط هایی که سایه بان کوچه هایند و ده ها نمونه دیگر همچون کوچه باغ ها، طویله های خانگی، چشمه ها و البته شکل زندگی روستایی. آنچه ما را متمایز میکند یاوری فصل درو است و گیلاس چینی و جمع آوری و انبار کردن سیب. تبدیل باغ ها به شبه پارک ها و ساخت چند سکوی سیمانی و قطع چنارها یعنی تخریب روستا و از آن مهمتر نابودی میراث مشترکمان. یادمان نرفته در دهه هفتاد برای ساخت و ساز ساختمانی عمومی، قدیمی ترین چنارهای منطقه و استان (چنارهای هزار و چند ساله سرخانی و چنار پایین ده) رو چگونه سلاخی کردند. چنارهای هزار ساله ایی که میراث مشتر بشریت و قابل ثبت بودند.
از آن بدتر، ایجاد ایستگاه های شبه قانونی "پول گیری" یا به قول خودشان " عوارض ورودی" است که خلاف نص صریح قانون اساسی است. چرا باید یک مسافر برای ورود به یک روستا، پول بپردازد؟ در قبال این پول چه امکاناتی نصیب مسافر میشود؟ مگر میشود صرفا به خاطر ورود چند نفر به یک منطقه عمومی، پول گرفت؟ آن هم پولی که در اقتصاد روستا و اقتصاد گردشگری نه تنها تاثیری ندارد بلکه ریشه می زند بر باورهای فرهنگی روستا. مردم روستا را یک عده خوشحال معرفی میکند که "سرگردنه" ایستاده اند! این باور چگونه می تواند گردشگر جذب کند؟ اقتصاد گردشگری با یک عوارض چند هزار تومانی که دستمزد نیروهایش هم نمی شود، شکل نمی گیرد. بلکه با استفاده از پتانسیل روستا و تبدیل آن به پاتوق گردشگران است که شکل میگیرد. مثلا خانمی که با راه اندازی کارگاه چتایی، در صدها نمایشگاه داخلی و خارجی حضور داشته و صنایع دستی رویین را زنده کرده، پیش و بیش از همه مدیران و اعضای شورا و تحصیل کردگان رویینی در گردشگری رویین نقش داشته است، هم مایه اشتغال چندین نفر شده و هم عملا برندی را به نام این روستا ثبت کرده است. یا کسانی که برای حفظ عسل رویین و تبدیل آن به یک برند معتبر کوشیده اند!
تصمیم های خلق الساعه ایی که نه تنها آورده مالی ندارد بلکه گردشگران را فراری میدهد، هیچ کمکی به مردم و اشتغال جوانان نمی کند.